320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 34

صفحه 34

فرمود : ملک موکل بر آب بیرون آمد و بر من سلام کرد و مرا در آغوش گرفت . ( 34 )

30 - گفت و گو با سنگ

از ابن عباس روایت کرده که گفت : با علی ( ع ) از جنگ صفین بر می گشتیم لشکر تشنه شد ، و در آن زمین آبی نبود ، و به علی ( ع ) از تشنگی شکایت کردند ، حضرت شروع به گشتن کرد تا این که سنگی را دید ، روی آن ایستاد و فرمود : ای سنگ آب کجاست ؟

عرض کرد : سلام بر تو ای وارث علم نبوت ! آب در زیر من است ای وصی محمد ، پس صد نفر روی سنگ افتادند و نتوانستند حرکتش دهند ، و آن جناب روی آن ایستاد و لبهایش را حرکت داد و با دستش آن را بلند کرد ، و به یک چشم بر هم زدن از جا کنده شد ، چشمه آبی در زیرش بود از عسل شیرین تر ، و از برف سردتر ، خوردند و اسبان و شترانشان جای خود برگرد ، و سنگ شروع به چرخیدن کرد تا روی

چشمه افتاد . ( 35 )

31 - وقوع زلزله شدید

در زمان ابوبکر و عمر ، زلزله شدیدی در مدینه رخ داد ، به طوری که عموم مردم ترسیدند . نزد ابوبکر و عمر رفتند ، مشاهده کردند آن دو نفر از شدت ترس به شتاب حضور امیرالمؤ منین ( ع ) می روند .

مردم هم به تبعیت آنها حضور آن حضرت رسیدند . امیرالمؤ منین ( ع ) از منزل خارج شدند . ابوبکر و عمر و عموم در عقب آن بزرگوار رفتند تا به باروی شهر رسیدند . آن حضرت روی زمین نشست مردم هم اطراف او نشستند . دیوارهای مدینه مانند گهواره حرکت می کرد اهل مدینه از شدت ترس صداهای خود را بلند کرده و فریاد می زدند : یا علی به فریاد ما برس ، هرگز چنین زمین لرزه ای ندیدیم . لب های آن حضرت به حرکت آمد و با دست به زمین زد و فرمود : ای زمین آرام و قرار بگیر . زمین به اذن خدا ساکت شد و قرار گرفت .

مردم از اطاعت و فرمانبرداری زمین از امیرالمؤ منین تعجب کردند ، فرمود : شما تعجب کردید که اطاعت امر من نمود وقتی به او گفتم : قرار بگیر ؟

عرض کردند : بلی ، یا امیرالمؤ منین .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه