320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 36

صفحه 36

عرض کردم : چگونه تو را به هراس انداخت ای سرور زنان عالمین .

فرمود : شنیدم که زمین با او حرف می زد و او نیز با او سخن می گفت . ( 38 )

33 - طی الارض نمودن علی ( ع )

ابن هبیره از دوری فرزندان و اشتیاق خودش به دیدار آنها با علی ( ع ) سخن می گفت ، علی ( ع ) به او دستور داد که چشمانش را ببندد ، چشمش را هم گذاشت باز کرد دید در مدینه در خانه خود است ، بر بام خانه رفت و اندکی نشست سپس فرمود : بیا برگردیم ، و چشمش را به هم گذاشت و باز دید در کوفه است ، و تعجب کرد ! ( 39 )

تکلم امام علی ( ع ) با حیوانات

34 - تکلم با شیر

منقذین اصبغ اسدی گوید : ( در شب نیمه شعبان در خدمت امیرالمؤ منین ( ع ) بودم ، امام سوار شتری شدند و برای کار مهمی به دهی رفتند ، در اثنای راه در جایی فرود آمدند و خواستند که تجدید وضو نمایند ، من افسار شتر را داشتم ، یک مرتبه گوش های شتر تیز و مضطرب شد که نتوانستم آن را نگه دارم ؛ امام پرسید : چه شده است ؟

عرض کردم : شتر چیزی دیده که این طور بی تابی می کند .

امام نگاه کرد و فرمود : درنده ای است ؛ ذوالفقار را برداشت و نعره ای زد و چند قدم برداشت ؛ آن درنده شیر بود چون صدای امام را شنید نزدیک آمد و مانند گناهکاران ، سر در پیش انداخت ؛ امام دست دراز کرد موی گردن شیر را گرفته و فرمود : مگر نمی دانی من اسدالله و ابوالاشبال ( پدر بچه شیرها ) و حیدرم ، قصد شترم را نمودی ؟

شیر به زبان فصیح عرض کرد : یا امیرالمؤ منین ( ع ) ! هفت روز

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه