320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 46

صفحه 46

از سید رضی منقول است که در کتاب مناقب الفاخره از عمار یاسر روایت نموده است که : من و امیرالمؤ منین ( ع ) در مسجد جامع کوفه بودیم و شخص دیگری نبود در آن جا ناگاه دیدم امیرالمؤ منین ( ع ) می فرماید : تصدیق کن او را تصدیق کن او را .

پس متوجه شدم به طرف راست و چپ ، احدی را ندیدم تعجب کردم .

آنگاه علی ( ع ) فرمود : ای عمار با خود می گویی که علی با چه کس تکلم می کند ؟

عرض کردم : بلی مطلب این است .

آنگاه فرمود : سرت را بلند کن چون سر خود را بلند کردم مشاهده کردم دو عدد کبوتر با هم حرف می زنند فرمود : ای عمار می دانی چه می گویند ؟ عرض کردم : نه یا امیرالمؤ منین .

فرمود

: آن کبوتر ماده به کبوتر می گوید : آیا زن دیگری اختیار نموده ای و مرا ترک گفته ای ؟ آن کبوتر نر قسم می خورد که چنین کاری نکرده ام .

پس آن پرنده ماده می گوید : من تو را تصدیق نمی کنم . پس کبوتر نر گفت : قسم به حق این شخص که در مقابل ماست من زن دیگری نگرفتم . خواست آن ماده او را تکذیب کند ، گفتم : تصدیق کن او را ، تصدیق کن او را .

عمار گفت : عرض کردم : یا امیرالمؤ منین من نمی دانستم که احدی غیراز سلیمان بن داود زبان منطق پرندگان را بداند . آن جناب فرمود : ای عمار البته سلیمان بن داود سؤ ال کرد خدا را به احترام ما اهل بیت تا این که دانست منطق طیر را و در روایت دیگر حضرت صادق ( ع ) فرمود : که علی ( ع ) فرموده است : ما می دانیم زبان حیوانات را هم چنان که می دانست سلیمان بن داود و ما نیز نطق هر جنبنده در آب یا خشکی را می دانیم . ( 53 )

تکلم امام علی ( ع ) با مردگان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه