320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 62

صفحه 62

گفتند : بلی . حضرت فردای آن روز آنها را به جبانه برد و منافقین خیال می کردند که حضرت مفتضح خواهد شد . وقتی که به آن جا رسیدند

حضرت دو رکعت نماز خواند و به آرامی دعا کرد و با چوب دستی رسول خدا ( ص ) به سنگی زد و از آن صدایی مثل ناله شتر حامله شنیده شد . آن گاه سنگ شکافه شد و سر شتر در حالی که با افسار بود ، از آن بیرون آمد . به امام حسن ( ع ) فرمود : ( افسارش را بگیر ) تا این که صد شتر سیاه موی بچه دار از آن بیرون آمد .

با مشاهده این صحنه تمام نصارا ایمان آوردند . سپس گفتند : ( ناقه صالح یکی بود و به خاطر آن تمام قومش هلاک شدند . یا امیرالمؤ منین دعا کن این ها به جای خود برگردند ، تا این که سبب هلاکت امت محمد ( ص ) نشوند .

حضرت دعا نمود ، سپس شترها از جایی که بیرون آمده بودند ، وارد شدند و ناپدید گشتند . ( 77 )

68 - همچو کوهی سخت

وقتی که امیر مؤ منان علی ( ع ) زمام امور خلافت را به دست گرفت ، روزی در ( نخیله ) ( سرزمین نزدیک کوفه ) بود ، پنجاه نفر از یهودیان به محضر آن حضرت رسیده و عرض کردند : ما در کتاب های خود دیده ایم که خبر داده اند از سنگ عظیم که نام هفت نفر از پیامبران در آن نوشته شده و آن سنگ در همین سرزمین است ولی هر چه کاوش کردیم آن را نیافتیم .

امام علی ( ع ) متوجه خدا شد و از درگاهش خواست که آن ریگ ها را از روی سنگ بردارد ، ناگهان طوفانی

گرفت و تمام آن ریگ ها را به اطراف پراکنده ساخت و در نتیجه ، سنگ نمایان شد و علی ( ع ) به یهودیان فرمود : آن نام ها در آن جانب سنگ که روی زمین قرار گرفته ، ثبت شده است .

آن ها با بیل و کلنگی که همراه داشتند ، هر چه در توانشان بود کوشیدند ، تا سنگ را به آن سو برگردانند ، ولی از عهده این کار برنیامدند .

در این وقت امیر مؤ منان علی ( ع ) پیش آمد و با دست پرتوان خود ، آن سنگ را به جانب دیگر انداخت ، در نتیجه آن سوی سنگ که نام هفت پیامبر ، در آن نوشته شده بود ، آشکار شد .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه