320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 64

صفحه 64

امام علی ( ع ) به او فرمود : ( تو چه گفتی که بر آب قدم نهادی و رد شدی ؟ )

یهودی گفت : ( من خدا را به وصی اعظم محمد ( ص ) خواندم ، خداوند به من لطف کرد ، و از روی آب گذشتم ) .

حضرت علی ( ع ) فرمود : ( آن وصی محمد ( ص ) من هستم ) .

یهودی گفت : ( به راستی که حق می گویی ، آن گاه قبول اسلام کرد و در حضور علی ( ع ) به افتخار اسلام

نایل آمد . ( 79 )

70 - راهب شهید

در جریان جنگ صفین ، هنگامی که امیر مؤ منان علی ( ع ) در یکی از روزهای جنگ همراه یاران در بیابان عبور می کردند ، تشنگی آنها را فرا گرفت ، و آبشان تمام شده بود ، و یاران در آن بیابان برای جستجوی آب ، به هر سو می رفتند ، آب نیافتند ، و لحظه به لحظه بر شدت تشنگی آنها افزوده می شد .

امیر مؤ منان علی ( ع ) از جاده کنار رفت و اندکی در بیابان حرکت کرده ، ناگهان ، چشمش به دیری ( عبادت گاه ) افتاد ، که یکی از راهبان مسیحی ، در آن جا عبادت می کرد .

علی ( ع ) به یاران فرمود : ندا کنند تا راهب ، از ورود ما به آن سرزمین آگاه شود ، آن ها ندا زدند ، راهب متوجه آنها شد ، حضرت علی ( ع ) نزد آن راهب آمد و پرسید : آیا در این جا که سکونت داری ، آب وجود دارد ؟

راهب گفت : نه ، در این نزدیکی آب نیست ، در دو فرسخی این جا آب پیدا می شود .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه