320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 71

صفحه 71

سلمان گفت : چه می گویید ؟ سحر است یا شما نمی بینید ؟ ( 84 )

75 - دریافت آذوقه غیبی در صفین

زمانی که ماندن آن حضرت در صفین ( برای جنگ با معاویه ) طولانی شد مردم به آن حضرت از تمام شدن توشه و علوفه شکایت کردند به طوری که کسی از اصحاب آن حضرت

چیزی که قابل خوردن باشد نمی یافت ، پس آن حضرت فرمودند : فردا چیزی که شما را کفایت کند می رسد . چون صبح فردا شد آمدند و تقاضا نمودند که چه شد وعده شما ؟

آن حضرت بالای تلّی که در آنجا بود رفت و دعا نمود و از خداوند تعالی خواست که طعام دهد آنها را و علف دهد حیوانات آنها را .

پس پایین آمد از تل و برگشت به مکان خود . هنوز آن حضرت به جای خود آرام نگرفته بود که آمدند قافله ای بعد از قافله ، بار آنها بود دو قسم گوشت و آرد و خرما بقدری که صحرا پر شد و صاحب شتران خالی کردند هر چه با آنها بود از طعام و هر چه با آنها بود از علف چهارپایان و لباس و پشگل گوسفند و سرگین خشک که محتاج بودند به آنها برای طبخ سپس رفتند و معلوم نشد که از کدام قریه آمده اند از انس بودند یا از جن و مردم تعجب نمودند از این قضیه . ( 85 )

76 - تبدیل نان خشک به مرغ بریان

مردی مهمان علی ( ع ) شد ، علی ( ع ) یک تکه نان خشک و کاسه ای که در آن مقداری آب باشد طلبید ، حاضر کردند ، حضرت آن کاسه را جلو مهمان نهاد و قطعه ای از آن نان را در میان کاسه گذاشت ، و به مهمان فرمود : بخور ، مهمان آن نان را بیرون آورد و ناگاه دید ران بریان شده پرنده است ، آن را خورد ، علی ( ع ) بار دیگر قطعه نان خشکی

در میان آن کاسه نهاد و فرمود : بخور ، مهمان آن را بیرون آورد ، دید قطعه حلوا است ، به علی ( ع ) عرض کرد : ( ای مولای من ! نان خشک به کاسه می نهی ، ولی من آن را به صورت غذاهای متنوع می یابم ) .

امیر مؤ منان ( ع ) فرمود :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه