320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 82

صفحه 82

او از یاران خالص و با کمال و شجاع حضرت علی ( ع ) بود ، وقتی که عبیدالله بن زیاد ( دژخیم خونخوار یزید ) بر عراق مسلط شد ، دستور داد ، یاران خاص علی ( ع ) را که هرگز از خط آن حضرت ، بیرون نمی روند ، دستگیر کنند ، یکی از آن یاران ، رشید هجری بود

، او را دستگیر کرده نزد ابن زیاد آوردند .

ابن زیاد ستمگر و مغرور که دژخیمی ، بی رحم و خونریز بود ، به رشید رو کرد و گفت : ( مولای تو علی ( ع ) قتل تو را چگونه بیان کرده است ؟ )

رشید با کمال قاطعیت گفت :

روزی در نخلستانی همراه جمعی در محضر امیر مؤ منان علی ( ع ) بودم ، از خرمای یکی از نخله های آن نخلستان خواست ، عرض کردم : آیا خرمای این درخت ، از خرمای سایر درخت ها بهتر است که می فرمایی از خرمای این درخت بیاورند ؟

فرمودند : ( نه منظور چیز دیگر است ) عبیدالله بن زیاد ناپاک به زودی تو را به بیزاری از من وارد می کند ، و اگر بیزاری نجویی ، دو دست و دو پایت را قطع می نماید و هم چنین زبانت را می برد ، و سپس پیکرت را بر شاخه ای از همین نخله ( درخت خرما ) که خرمای آن را طلب کردم ، آویزان می نماید تا کشته شوی .

عرض کردم : ( آیا پایان این کار ، بهشت است ؟ )

فرمود : ( تو در دنیا و آخرت با من هستی ) .

عرض کردم : اذا و الله لا اتبر منک : ( در این صورت سوگند به خدا از تو بیزاری نمی جویم ) .

( رشید هجری بعد از این خبری که از مولایش شنید روزها مکرر کنار آن نخله خرما می رفت و به آن آب می داد ، و می گفت : ای درخت من برای تو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه