320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 87

صفحه 87

حجاج - گمان می کنم این آیه را بر ما تاویل می کرد ، و منظور از مضمون آیه ما بودیم ؟ !

قنبر - آری همین طور است .

حجاج خشمگین شد و دیگر

به قنبر مهلت نداد تا با سخنان آتشین و کوبنده اش ، او را خوار و سرکوب کند . به دستور او ، میرغضب ها به سر قنبر ریختند ، و آن غلام عاشق و شیفته علی ( ع ) را مثل گوسفند ذبح کردند ، و او این چنین قهرمانانه ، شربت گوارای شهادت را نوشید و مرغ روحش به بهشت جاودان پرواز کرد .

89 - شهادت کمیل

هنگامی که حجاج به امارت رسید ، عزیمت قتل کمیل بن زیاد نمود وی فرار کرد حجاج دستور داد مقرری طایفه نخع را که از بیت المال داشتند قطع نمودند .

کمیل که از این قضیه اطلاع پیدا کرد با خود گفت : من پیر سالخورده ای هستم و عمر من به پایان رسیده ، مناسب نیست برای دست پیدا نکردن بر من شهریه و مقرری خویشاوندان من قطع بشود به همین مناسبت خود را به بارگاه حجاج و به شخص او معرفی کرد . چون حجاج او را دید گفت : می خواستم ماموری گسیل کنم و تو را دستگیر نمایم ، اینک که خود به قربانگاه آمدی .

کمیل گفت : ای حجاج دندانهای خود را برای ریختن خون من تیز می کنی ، بنای خانه خود را بدین جهت منهدم مساز . سوگند به خدا از عمر من اندک مدتی که مانند آخرین غباری است که از اندکی تاب رسیدن به اوایل خود را ندارد بیش نمانده ، هر کار دلت می خواهد انجام بده زیرا وعده گاه خدا نزدیک و پس از قتل من حساب است و مولای من علی ( ع ) اطلاع داده که تو

کشنده منی .

حجاج گفت : اکنون حجت بر تو تمام است . کمیل گفت : در صورتی حجت بر من تمام خواهد شد که قاضی تو باشی با آن که امر قضا به دست دیگری است . حجاج گفت : آری حجت بر او تمام است زیرا تو هم قدم با آنها بودی که گردن عثمان را زدند .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه