کرامات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صفحه 110

صفحه 110

آن روز، مصادف با نیمه شعبان، روز تولّد آقا امام زمان علیه السلام بود. آزمایشگاه تعطیل بود. به خانه که برگشتیم، احساس کردم که دیگر توانایی حرکت ندارم. یأس عجیبی تمام وجودم را فرا گرفت!

آن روز، خانواده و همه آنهایی که منتظر آمدن ما بودند، دلشکسته و گریان بودند؛ طوری که تا آن وقت این طور آنها را بد حال ندیده بودم.

اضطراب و نگرانی خاصّی در من به وجود آمده بود؛ از خود بی خود شدم. وقتی از پنجره می دیدم که برادرم در حال آذین بندی و چراغانی حیاط و کوچه است، حالت غریبی پیدا کردم. کسانی که کنارم بودند از شدّت گریه، یکی یکی اتاق را ترک می کردند تا مبادا نگرانی من بیش تر شود. آن شب خواب دیدم دیواری که روبروی من بود به صورت دَری آشکار شد و جوانی نورانی وارد شد و پایین پای من ایستاد و به من اشاره کرد و فرمود: بلند شو!

گفتم: مریضم، نمی توانم حرکت کنم.

او دوباره تکرار کرد: بلند شو!

بار سوم، دست مرا گرفت و فرمود: تو صاحب داری، برخیز!

همان طور که دست مرا گرفته بود، بلند شدم و لحظه ای بعد خودم را در آغوش برادرم دیدم و دیگر چیزی نفهمیدم. به حمد خدا، عنایت حضرت ولی عصر علیه السلام در نیمه شعبان شامل حالم شد و با لطف آن حضرت شفا گرفتم.(1)


1- - دفتر ثبت کرامات مسجد مقدّس جمکران، شماره 285، مورخه 18/8/78.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه