برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 102

صفحه 102

داد، راست نباشد، از ذمه و حول و قوّت خدا خارج و به حول و قوّت خود پناه برده‌ام. مرد از تکرار سوگند سر باز می‌زد، ولی سرانجام پذیرفت. هنوز سخنش تمام نشده بود که همان‌جا مُرد. پس منصور به حضرت گفت: اکنون مشکلی بر تو نیست و ساحت تو نزد ما مبرّاست و نزد ما تو فردی مأمون از هر فتنه‌ای هستی. پس حضرت برگشت و در پی آن، هدیه‌ای به ایشان دادند»(1)نیز گفته‌اند که «داوود بن علی بن عباس» ، «معلّی بن خنیس»(2)را که یکی از یاران حضرت بود، کشت و مال او را گرفت. وقتی خبر به حضرت صادق (ع) رسید، پیوسته آن شب را مشغول نماز بود. چون وقت صبح شد، شنیدند حضرت می‌گوید: « یا ذَالْقُوَّةِ القویّة وَ یا ذالمِحالِ الشَّدیدِ وَ یا ذَالعِزّةِ الَّتی کُلُّ خَلقِکَ لَها ذلیلٌ، إکفِنا هذِهِ الطّاغیة وانْتَقِمْ لَنا مِنْهُ» . چیزی نگذشته بود که صدای ناله‌ای بلند شد که در پی آن گفتند داوود مرد.(3)

انگور و لباس

«لیث بن سعد» می‌گوید: «در سال ١١٣ه. ق به حج مشرف شدم. چون نماز عصر را در مسجد خواندم، به بالای کوه ابوقبیس رفتم. ناگهان دیدم


1- الصواعق المحرقه، ابی‌العباس ابن‌حجر هیثمی، ج ٢، ص ۵٨٧؛ الفصول المهمه، علی بن محمد مالکی، ج ٢، ص ٩١٨. در این منابع، ماجرا به تفصیل ذکر شده است.
2- معلی بن خنیس از یاران و دوستان خالص امام صادق ع و وکیل آن حضرت بود. او مردی فاضل و خیّر بود. روایاتی در مدح او موجود است؛ ر. ک: بحارالانوار، ج ۴٧، ص ٣۴٢.
3- نورالابصار، ص ٢٢٢؛ الفصول المهمه، ج ٢، صص ٩١٩ و ٩٢٠.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه