برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 105

صفحه 105

دعای حضرت، نخل خشکیده، سبز و پر خرما شد. حضرت ما را دعوت کرد و فرمود: «به نام خدا از آن بخورید» و ما از رطبی خوردیم که در عمرمان مانند آن نخورده بودیم. در آنجا عربی بود که گفت: «این سِحر است» . حضرت فرمود: «ما وارث پیامبران هستیم. دعا می‌کنیم و خدا دعای ما را مستجاب می‌کند. اگر بخواهی و دعا کنم، تو مسخ می‌شوی» . مرد عرب گفت: «آن را از خدا بخواه» . حضرت دعا کرد و مرد عرب به سگ تبدیل شد. چون با آن حال نزد خانواده‌اش رفت، خانواده‌اش او را زدند و از خود راندند. آن مرد به سوی حضرت برگشت، درحالی‌که اشک از چشمانش سرازیر بود. حضرت بر او رحم آورد و دعا کرد و آن مرد به حال اول برگشت.(1)

برگرداندن بُرد

«ابراهیم بن عبدالحمید» می‌گوید: «از مکه، بُردی خریدم و با خود پیمان بستم که این برد را نگه دارم تا کفن من باشد. به سوی «عرفه» رفتم و وقوف را به جای آوردم. سپس به سوی مزدلفه رفتم و نماز مغرب و عشا را خواندم. آن‌گاه آن برد را زیر سر نهادم و خوابیدم. چون بیدار شدم، آن را نیافتم. بسیار غمگین شدم. چون نماز صبح را خواندم، به همراه مردم به منا رفتم. به خدا سوگند! من در مسجد خیف بودم که غلام امام جعفر صادق (ع) به سوی من آمد و گفت: جعفر بن محمد، تو را نزد خود می‌خواند. بلند شدم و با عجله به سوی حضرت رفتم.


1- احقاق الحقّ، ج ١٢، ص ٢۶٠؛ به نقل از: وسیلة النجاة، ص ٣۵٨.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه