برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 113

صفحه 113

امام کاظم (ع) در راه مکه

«شقیق بن ابراهیم بلخی» می‌گوید: «در سال ١۴٩ه. ق به حج رفتم. در «قادسیه» به فزونی جمعیت می‌نگریستم. جوانی نیکوسیما را دیدم که روی لباس‌هایش لباس پشمی پوشیده و نعلینی در پا دارد و تنها در گوشه‌ای نشسته است. با خود گفتم: حتماً از طایفه صوفیه است و می‌خواهد باری بر دوش مردم باشد. خوب است بروم او را نصیحت و ملامت کنم. نزدیک رفتم. وقتی مرا دید، فرمود: یا شقیق! ( اجتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظّنِّ إنَّ بَعْضَ الظّنّ إثم) ؛ «از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان‌ها گناه است» . (حجرات: ١٢) مرا واگذاشت و رفت. این موضوع برایم بزرگ آمد. گفتم: چه کسی بود که از نیّتم باخبر بود و مرا به نام صدا زد، درحالی‌که مرا نمی‌شناخت؟ این شخص جز بنده صالح خدا نبود. می‌روم تا او را بیابم و از این موضوع بپرسم. با شتاب در پی او رفتم، امّا از نظرم پنهان شد و او را ندیدم تا به «واقعه» رسیدم. آنجا دیدم که نماز می‌گزارد، درحالی‌که بدنش می‌لرزد و اشکش جاری است. با خود گفتم: این همان شخص

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه