برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 136

بارور شدن درخت سدر

زمانی که حضرت جواد (ع) با «امّ فَضل» از بغداد به مدینه می‌رفت، چون به کوفه رسید، در «دار مُسیّب» فرود آمد. هنگام غروب آفتاب داخل مسجد شد. در صحن مسجد، درخت سدری بود که بار نمی‌داد. حضرت، کوزه آبی طلبید و زیر آن درخت وضو ساخت و نماز مغرب و عشا به جا آورد. سپس دو سجده شکر انجام داد و بیرون شد. پس از آن، درخت بارور شد و میوه داد. مردم با تعجب از میوه آن خوردند و آن را شیرین و بی‌دانه یافتند. پس با آن حضرت خداحافظی کردند و برگشتند و ایشان به جانب مدینه رهسپار شدند.(1)

پرداخت بدهکاری حضرت رضا (ع)

«مُطَرِّفی» می‌گوید: «حضرت رضا (ع) از دنیا رفت و من چهار هزار درهم از ایشان طلب داشتم و جز من کسی از آن خبر نداشت. امام جواد (ع) شخصی را پی من فرستاد و فرمود: فردا نزد ما بیا. روز

1- مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ۴٢٣.

ص160

بعد به خدمت امام رفتم. فرمود: ابوالحسن (امام رضا (ع)) از دنیا رفت و به شما چهار هزار درهم بدهکار بود. آن‌گاه از زیر سجاده خود، دینارهایی را به من تقدیم کرد. دینارها را که شمردم، معادل چهار هزار درهم بود» . (1)

عطا به مقدار مال

«احمد بن حدید» می‌گوید: «با گروهی برای انجام مراسم حج می‌رفتیم که راهزنان راه را بر ما بستند [و اموالمان را بردند]. چون به مدینه رسیدیم، امام جواد (ع) را در کوچه‌ای ملاقات کردم. به منزل آن گرامی رفتم و داستان را به عرض امام رساندم. فرمان داد لباسی و پولی برایم آوردند و فرمود: پول را میان همراهان خویش به همان مقدار که دزدها از آنان برده‌اند، تقسیم کن. پس از آنکه تقسیم کردم، دریافتم پولی را که امام عطا کرده بود، درست به همان اندازه بود که دزدها برده بودند؛ نه کمتر و نه بیشتر»(2)

برآوردن حاجت بدون درخواست

«محمّد بن سَهل قمی رحمه الله» می‌گوید: «در سفر مکّه، به مدینه رفتم و به حضور امام جواد (ع) مشرّف شدم. می‌خواستم لباسی را از آن حضرت برای پوشیدن مطالبه کنم، ولی فرصتی به دست نیامد. با آن حضرت خداحافظی کردم و از خانه ایشان بیرون آمدم. تصمیم گرفتم نامه‌ای برای

1- مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ۴٢٣.
2- پیشوایان معصوم علیهم السلام، ص ۴۴١؛ به نقل از بحارالانوار، ج ۵٠، ص ۴۴.