برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 137

صفحه 137

آن حضرت بنویسم و در آن نامه، لباسی را درخواست کنم. نامه را نوشتم و به مسجد رفتم. پس از انجام دو رکعت نماز و استخاره، به قلبم آمد که نامه را نفرستم. از این رو، نامه را پاره کردم و از مدینه بیرون آمدم. ناگاه شخصی پیش آمد و دستمالی داشت که لباسی در آن بود. او از افراد کاروان می‌پرسید: محمّد بن سهل قمی رحمه الله کیست؟ تا اینکه نزد من آمد. وقتی مرا شناخت، گفت: مولای تو (امام جواد (ع)) این لباس را برای تو فرستاده است. وقتی نگاه کردم، دیدم دو لباس مرغوب و نرم است» . محمّد بن سهل رحمه الله آن لباس‌ها را گرفت و تا آخر عمر نزدش بود. وقتی که از دنیا رفت، پسرش احمد، با همان دو لباس، او را کفن کرد.(1)

نجات همسایه

«علی بن جریر» می‌گوید: «خدمت امام جواد (ع) شرف‌یاب بودم. گوسفندی از خانه امام گم شده بود. یکی از همسایگان را به اتهام سرقت آن، کشان کشان نزد امام آوردند. امام فرمود: وای بر شما! او را رها سازید. او گوسفند را ندزدیده است. گوسفند هم‌اکنون در فلان خانه است. بروید و گوسفند را بگیرید. افراد به همان خانه‌ای رفتند که امام فرموده بود و گوسفند را یافتند. آن‌گاه صاحب خانه را به اتهام دزدی دستگیر کردند و کتک زدند و لباسش را پاره کردند. او سوگند یاد


1- داستان‌های شنیدنی از چهارده معصوم علیهم السلام، ص ١٧٠؛ به نقل از: مختار الخرائج، ص ٢٧٣.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه