برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 138

صفحه 138

می‌کرد که گوسفند را ندزدیده است. او را نزد امام آوردند. فرمود: وای بر شما، بر این شخص ستم کردید. گوسفند خودش به خانه او وارد شده بود و او اطلاعی نداشت. آن‌گاه امام برای دلجویی و جبران لباسش، مبلغی به او عطا کرد»(1)

خبر از حالات درونی

«ابن قولویه» از «محمّد بن علی هاشمی» روایت کرده است که گفت: «بامداد آن روزی که حضرت جواد (ع) با دختر مأمون عروسی کرده بود، خدمت آن حضرت شرف‌یاب شدم. شب قبل، دوایی خورده بودم و بامداد که شد، من نخستین کسی بودم که نزد آن حضرت رسیدم. [بر اثر خوردن آن دارو]، تشنه شده بودم، ولی نمی‌خواستم آب طلب کنم. حضرت جواد (ع) به من نگریست و فرمود: چنین می‌بینم که تشنه‌ای؟ گفتم: آری. فرمود: ای غلام، آبی برای ما بیاور! من پیش خود گفتم: هم‌اکنون آب زهرآلودی برایش می‌آورند. از این رو، غمناک شدم. غلام آمد و آب آورد. حضرت لبخندی به من زد و فرمود: ای غلام، آب را به من بده. پس آب را گرفت و آشامید. سپس به من داد و من نیز آشامیدم. زمانی دراز نزد آن حضرت بودم که دوباره تشنه شدم. حضرت آب خواست و چنان کرد که نخست رفتار کرده بود؛ [یعنی] نخست خود آن حضرت آشامید و سپس به من داد و لبخندی زد. محمّد بن حمزه [که از محمّد بن علی هاشمی حدیث را روایت کرده


1- پیشوایان معصوم علیهم السلام، ص ۴۴٣؛ به نقل از: بحارالانوار، ج ۵٠، ص ۴٧.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه