برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 14

صفحه 14

آن حضرت رسید. پیامبر (ص) فرمود: «خدایا شرّ سراقةبن‌مالک را به هر چه می‌خواهی، از من دور دار» . خدای متعال دعای او را مستجاب کرد و پاهای اسب سراقه را در زمین فرو برد. وی به پیامبر (ص) گفت: «مصیبتی که به پاهای اسب من رسید، از سوی توست. خدا را بخوان تا اسبم را رها کند؛ به جان خودم سوگند، اگر خیری از من به شما نرسد، شری نیز از من به شما نخواهد رسید» .

پیامبر (ص) دعا کرد و خدا اسب او را رهانید. ولی وی از سوء قصد خود به پیامبر (ص) رویگردان نشد و دیگر بار به تعقیب پیامبر (ص) پرداخت. ازاین‌رو دوباره پاهای اسبش در زمین فرو رفت و از پیامبر (ص) خواهش کرد که اسبش را رها کند. پیامبر (ص) دعا کرد و اسب او رها شد. سراقه بار سوم نیز پیامبر (ص) را تعقیب کرد که این‌بار هم پاهای اسبش در زمین فرو رفت. باز به پیامبر (ص) متوسّل شد و اسبش نجات یافت. وی به پیامبر (ص)

رو کرد و گفت: «ای محمّد، این شتر من است که در برابر توست. غلام من نیز با اوست. اگر به سواری یا شیر او نیاز داشتی، از آن استفاده کن و این تیر از ترکش من نشانه است. من برمی‌گردم و به تعقیب تو نمی‌آیم» . پیامبر (ص) فرمود: «ما به مال تو نیازی نداریم»(1)

همراهی ابوبکر با پیامبر (ص)

هنگامی که رسول خدا (ص) به سمت مدینه روی آورد، خداوند او را از گزند آن وحشی‌های درنده‌ای که دل‌هایشان از رذایل و آلودگی‌ها آکنده بود، رهاند. ابوبکر نیز با پیامبر (ص) حرکت کرد و آنان با یکدیگر رفتند تا


1- روضه کافی، ص٢۶٣. با اندکی تصرف
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه