برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 154

صفحه 154

نجات از مرگ

«ابن اُورمه» نقل می‌کند: «در عصر خلافت متوکل، به سامرا رفتم. خبر یافتم که او، حضرت امام هادی (ع) را زیر نظر یکی از درباریانش به نام «سعید بن حاجب» زندانی کرده و حکم اعدام آن حضرت را به سعید داده است. نزد سعید رفتم. از روی مسخره به من گفت: آیا می‌خواهی خدای خود را بنگری؟ گفتم: خداوند پاک و منزه از آن است که چشم‌ها او را ببینند. گفت: منظورم این شخص (امام هادی (ع)) است که شما می‌پندارید او امام شماست» . گفتم: «بی‌میل نیستم آن حضرت را ببینم» . گفت: «من مأمور اعدام او هستم و فردا او را اعدام می‌کنم» . رییس پست نگهبانی که نزد سعید بود، واسطه شد تا من به خدمت امام برسم. به اتاقی رفتم که امام در آنجا بود. ناگاه دیدم در مقابل آن حضرت قبری کنده‌اند. سلام کردم و سخت گریستم. حضرت فرمود: «چرا گریه می‌کنی؟» گفتم: «به دلیل آنچه می‌نگرم» . فرمود: «گریه نکن. آنها به مراد خود نخواهند رسید» . قلبم آرام گرفت. دو روز بعد، خبر کشته شدن متوکل و همدمش (فتح بن خاقان) را شنیدم. آری، سوگند به خدا، بیش از دو روز از دیدار من با امام نگذشته بود که آنها کشته شدند. (1)(عجیب اینکه متوکل و فتح بن خاقان به دست پسر متوکل کشته شدند) .


1- داستان‌های شنیدنی، صص ١٩۵ و ١٩۶؛ به نقل از: مختار الخرایج، ص ٢١٢.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه