برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 158

صفحه 158

آمدیم، غلامش آمد و کیسه‌ای به پدرم داد و گفت: این پانصد درهم است؛ دویست درهم برای لباس، دویست درهم برای آرد و صد درهم برای نفقه. پس کیسه دیگری به من داد و گفت: این سیصد درهم است؛ با صد درهم الاغ بخر، صد درهم برای لباس و صد درهم برای نفقه. به سوی «جبل» (قزوین و همدان) و به طرف «یسوری» (نام محلی در عراق) نیز سفر کن»(1)

چیزی از امام پوشیده نیست

«اسماعیل بن محمّد» می‌گوید: «سر راه حضرت عسکری (ع) نشستم و چون بر من گذشت، از تنگ‌دستی به او شکایت کردم و برایش سوگند خوردم که یک درهم پول ندارم و خوراکی هم برای چاشتگاه و شام ندارم. امام فرمود: سوگند یاد می‌کنی، درحالی‌که دویست دینار در خاک پنهان کرده‌ای! این سخن را برای آن نگفتم که به تو عطایی ندهم. سپس به غلام خود رو کرد و فرمود: آنچه همراه داری، به او بده. غلام صد دینار به من داد. سپس رو به من کرد و فرمود: در وقتی که سخت به آنها نیازمند هستی، از دینارهایی که زیر خاک پنهان کرده‌ای، محروم خواهی ماند و راست فرمود؛ زیرا پولی را که حضرت به من داده بود، خرج کردم و به سختی به چیزی گرفتار شدم که پولی را خرج کنم و درهای روزی بر من بسته شد. به ناچار، به سراغ پولی رفتم که زیر خاک پنهان کرده بودم و خاک‌ها را پس زدم،


1- خاندان وحی، سید علی اکبر قُرشی، ص ٧٢۶.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه