برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 16

مردی از قریش بر در غار فرود آمد و بول کرد. ابوبکر ترسید وگفت: «ای رسول خدا، قریش ما را دیدند» . پیامبر (ص) فرمود: «اگر ما را می‌دیدند، مقابل ما کشف عورت نمی‌کردند» (1)

هنگامی که قریش از دستیابی به پیامبر (ص) نومید شدند، به مکّه بازگشتند. پیامبر (ص) نیز با دو شتری که اجاره کرده بود، با ابوبکر به مدینه رفت.

نصب حجرالأسود به وسیلۀ پیامبر (ص)

قبیلیۀ قریش، پس از ویران شدن کعبه، به ساختن آن پرداخت. دایی

پیامبر (ص) «عائد بن عمران بن مخزوم» پیش‌قدم شد و به قریش گفت: «ای گروه قریش، در ساختن کعبه تنها از دارایی‌های حلال هزینه کنید. مَهر زناکار و پول ربا و مال مردم را در آن هزیه مکنید» . قبایل قریش دست به کار ساختن کعبه شدند. هنگامی که به محلّ رکن حجرالأسود رسیدند، درباریۀ نصب حجر، میان قبیله‌ها کشمکش و ستیز درگرفت. هر قبیله‌ای می‌خواست که نصب حجر را به خود اختصاص دهد تا به افتخار و شرف نایل آید. کشمکش بین آنها شدت یافت تا آنجا که نزدیک بود به جنگ و کشتار بینجامد. «ابواُمیّة بن مغیره» که از سرشناسان قریش بود و از او فرمانبرداری می‌کردند، به کشمکش پایان داد و به آنان گفت: «حکم نصب حجر را از نخستین کسی که از درِ بنی‌شیبه به مسجدالحرام درآید، بپذیرید. . .» . همگی سخن او را پذیرفتند و دانستند که با این