برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 167

صفحه 167

نجات جان انگشترساز

روزی مردی از دوستان ابومحمّد حسن عسکری (ع) که به پیشه حکّاکی روی نگین اشتغال داشت، نزد امام آمد. وی عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! خلیفه، فیروزه بزرگی را به من داد و گفت: روی آن نقش چنین و چنانی بزنم. همین که آهن را روی آن گذاردم، به دو نیم شد و این ماجرا سبب مرگ من خواهد شد» . امام به او فرمود: «ان شاء الله بیمی بر تو نیست» . مرد حکّاک می‌گوید: «به خانه خود بازگشتم. چون صبح روز بعد فرا رسید، خلیفه مرا خواست و گفت: دو کنیزم در این نگین با هم خصومت کردند و راضی نمی‌شوند، مگر آنکه این نگین میان آنان قسمت شود. تو نیز آن را دو قسمت کن. . .» . من بازگشتم و نگین را که دو تکه شده بود، برداشتم و به دارالخلافه آمدم. آن دو کنیز به این تقسیم خرسند شدند و خلیفه نیز به همین دلیل به من نیکی کرد و من خدا را سپاس گفتم»(1)علم امام «شبلنجی» در «نورالابصار» به نقل از «ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری» درباره مقام الهی حضرت چنین نوشته است: «به همراه ابومحمّد عسکری (ع) و شماری دیگر زندانی بودیم. مردم سامرا دچار خشکسالی بودند. چند روزی از زندانی شدن امام نگذشته بود که مردم به دستور


1- هدایت‌گران راه نور، سید محمدتقی مدرسی، ج ٢، ص ٣۴١؛ به نقل از: سیرة الائمة الاثنی‌عشر، ص ٢٧۶.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه