برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 35

صفحه 35

برعکس، ناصبی‌ها شادمان شدند و شروع به سرزنش کردند. چیزی نگذشت که از محل همان نقطه سیاه، یک روشنی پدید آمد. رفته رفته زیاد شد و تمام صورت سید نورانی گشت. زبان او باز شد و شروع به لبخند زدن کرد و این شعر را در همان حال گفت:

کَذِبَ الزّاعِمونَ اَنَّ علیّاً

لن یُنجیَ مُحِبَّهُ مَن هََنات

قد و ربّی دَخَلتُ جَنَّةَ عَونٍ

وعَفی لی الإلهُ عن سَیَّاتی

فَأبشِروُا الیومَ اَولیاءَ علیٍّ

وَ تَوَلَّوا علیاً حتَّی المَمات

ثُمَّ مِن بَعدِهِ تَوَلَّوا بَنیهِ

واحِداً بَعدَ واحِداً بَعدَ واحدٍ بالصّفاتِ(1)

دروغ گفتند آنهایی که خیال می‌کنند علی (ع) ، دوستانش را در گرفتاری‌ها نجات نمی‌دهد. سوگند به پروردگار، داخل بهشت شدم و خداوند گناهان مرا بخشود. اینک ای دوستان علی، شاد باشید و علی را تا هنگام مرگ دوست بدارید. پس از او، یکایک فرزندانش را با صفاتی که برای آنها معین شده است، بشناسید و نسبت به آن بزرگواران نیز ولایت پیدا کنید.

استجابت نفرین

مردی به نام «عیزار» برای معاویه جاسوسی می‌کرد و اخبار حکومت امیرمؤمنان علی (ع) را محرمانه به او گزارش می‌داد. اصحاب علی (ع) از کارش آگاه شدند و او را دستگیر کردند و نزد علی (ع) آوردند. حضرت فرمود: «چرا برای معاویه خبر می‌بری؟» عیزار منکر این کار شد و گفت:


1- الغدیر، علامه امینی، ج ٢، ص ٢٧۴؛ سیره عملی اهل بیت علیهم السلام ٢ ؛ امام علی ع ، سید کاظم ارفع، صص ۴٢ و ۴٣.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه