برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 78

صفحه 78

سپس راوی (سالم بن فروخ) می‌افزاید: «زهری هر وقت علی بن الحسین (ع) را به یاد می‌آورد، می‌گریست و می‌گفت: زین العابدین»(1)از بخش پایانی سخن امام سجاد (ع) چنین برمی‌آید که زهری درصدد پندآموزی به آن بزرگوار بوده و گویا نافرمانی عبدالملک بن مروان را مایه عذاب اخروی می‌دانسته است. از این رو، به گمان خود، مطالبی را به ایشان یادآوری کرده است. امام نیز با پاسخ قاطع، جایگاه او و خود را یادآوری فرموده و گفته است: تو در مرتبه‌ای نیستی که به من پند و اندرز دهی، بلکه اگر بخواهم، خود، می‌توانم آن را چاره کنم. پس تحمل چنین وضع به ظاهر دشوار و طاقت‌فرسا تنها برای تکلیف الهی است و بس.

دزد طمع‌کار

روایت شده است که امام باقر (ع) فرمود: «پدرم، علی بن الحسین (ع) به سفر حجّ می‌رفت. هنگامی که به صحرایی میان مکه و مدینه رسید، ناگهان دزدی آمد و گفت: «[از مرکب] پایین بیا و تمام مال و ثروتی را که با خود داری، به من تسلیم کن» . پدرم فرمود: «آنچه دارم، با تو تقسیم می‌کنم و بر تو حلال دارم» . او قبول نکرد. امام فرمود: «پروردگارت کجاست؟» گفت: «خوابیده است» . در این حال، دو حیوان درنده پیدا شدند. یکی سر او را گرفت و دیگری پایش را. امام فرمود: «گمان کردی که خدایت خوابیده است؟» (2)


1- حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ص ١٣٣.
2- زندگانی امام زین‌العابدین ع ، ص ۶۶؛ به نقل از: اثنا عشریة فی المواعظ العددیة، ص ٣٢.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه