برگی از فضایل و کرامات اهل بیت علیهم‌السلام صفحه 86

صفحه 86

سلام کرد و نشست. سپس گفت: مغیره نزد ما در کوفه است و گمان می‌کند که با شما فرشته‌ای است که برای شما کافر را از مؤمن و شیعیان را از دشمنان شما معرفی می‌کند. امام فرمود: شغلت چیست؟ گفت: گندم می‌فروشم. امام فرمود: دروغ می‌گویی. گفت: گاهی اوقات نیز جو می‌فروشم. امام فرمود: این‌گونه هم که می‌گویی نیست. بلکه تو هسته خرما می‌فروشی. کثیر تعجب کرد و پرسید: چه کسی این را به شما گفته است؟ امام فرمود: آن فرشته‌ای که برای من، شیعیانم را از دشمنانم می‌شناساند. او به من گفته است که تو دیوانه می‌شوی و سپس می‌میری. جابر گفت: بعدها وقتی با عده‌ای به کوفه رفتیم، از کثیر سراغ گرفتیم. ما را به سوی پیرزنی راهنمایی کردند. او گفت: وی دیوانه شد و سه روز پیش مرد.(1)

فرمان‌برداری درخت از امام

«عَبّاد بن کَثیر» می‌گوید: «از امام باقر (ع) پرسیدم: حقّ مؤمن بر خدا چیست؟» حضرت روی گرداند. تا سه مرتبه پرسش خود را تکرار کردم. آن‌گاه فرمود: «حقّ مؤمن بر خدا این است که اگر به این درخت بگوید: اینجا بیا، بیاید» . عبّاد می‌گوید: «به خدا سوگند، دیدم که همان درخت خرما از جای خود حرکت کرد که بیاید، ولی امام اشاره کرد و فرمود: بمان! منظورم تو نبودی»(2)


1- کشف الغمه، ج ٢، ص ٣۵۵.
2- الخرائج و الجرائح، ج ١، ص ٢٧٢؛ بحارالانوار، ج ۴۶، ص ٢۴٨.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه