شفا و حاجات در پرتو کرامات: کراماتی از سیدالشهداء و باب الحوائج ابوالفضل علیه السلام و ... صفحه 40

صفحه 40

بود، انجام داد.( نویسنده از ذکر آن عمل قبیح معذور است) بعد از این عمل زشت آن مرد و خانواده اش همه دیوانه شدند و نیز به مرض های جذام و برص گرفتار آمدند و حتی نسل به نسل تبار شان دچار این امراض شدند.(1)

سیلی پیامبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم )روی هارون مُعَرّی راسیاه کرد

«ابوعبدالله باقطانی» می گوید: پسر یحیی بن خاقان مرا جزء کادر «هارون مُعَرّی» که یکی از افسران سلطان بود، قرار داد و من نویسنده او بودم .چهره ی او مثل قیر سیاه شده بود اما سایر بدن او کاملا سفید بود. و مادّه گندویی استفراغ می کرد.

باقطانی می گوید: من با «هارون معری» خیلی مأنوس شده بودم روزی از سیاهی رویش پرسیدم اما او جواب نگفت تا آن که بیمار شد و من به عیادتش رفتم دو باره پرسیدم و او از من خواست که قضیه را پنهان کنم من هم قول دادم. هارون معری گفت: متوکل عباسی مرا با دیزج مأمور تخریب قبر حضرت سید الشهداء(علیه السّلام) و آب بستن بر آن کرد. پیش از حرکت کردن، شب پیامبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم ) را در خواب دیدم که فرمود: با دیزج به مأموریت تخریب قبر امام حسین(علیه السّلام) نباید بروی، اما فردای آن شب آمدند و مرا تشویق کردند. من نیز با آنان کربلا رفتم و آب بر قبر امام حسین(علیه السّلام) بستیم و برگشتیم. بار دیگر پیامبر را در خواب دیدم فرمود: مگر نگفتم به کربلا نرو؟ اما تو قبول نکردی، آنگاه رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم ) یک سیلی به صورتم زد و آب دهن به رویم انداخت و آن گونه که می بینی صورتم سیاه شد اما بدنم به حال اول ماند.(2)


1- بحارالانوار ج45 ص 401 ، خاک بهشت ص 112 به نقل از مناقب ج4 ص 64
2- ترجمه دارالسلام نوری ج1 ص 221 و آثار و برکات امام حسین(علیه السّلام) ص 114
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه