تحلیلی از زندگی امام حسین علیه السلام صفحه 12

صفحه 12

روزی پیامبر اسلام صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه به مهمانی دعوت شده بود، می رفتند، ناگاه با حسین رو به رو شدند که با کودکان در کوچه بازی می کرد.

حسین عَلَیهِ السّلام با دیدن پیغمبر و به سوی آن حضرت رفت. رسول گرامی دستهای خود را گشود (بغل باز کرد تا او را به آغوش بگیرد.

اما کودک جست و خیز می کرد، این طرف آن طرف میدوید، پیامبر میخندید و او را می خندانید تا این که حسین علیه السلام را به بغل گرفت.

آنگاه یکی از دستهایش را زیر چانه و دست دیگرش را پشت گردن او گذارد و لب هایش را بر لبهای حسین گذاشت، بوسید. و فرمود:

حسین از من است و من از حسینم، خدایا! دوست بدار آن کسی را که حسین را دوست بدارد و حسین یکی از فرزندان فرزند (نوه) من است.(1)

ب) خداوندا! این کودک را دوست دارم تو نیز او را دوست بدار

مسعودی می نویسد: امام حسین عَلَیهِ السّلام مدت هفت سال با رسول خداصَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه بود و در این مدت، آن حضرت خود متصدی غذا دادن، علم و ادب آموختن به امام حسین عَلَیهِ السّلام بود. شدت علاقه پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه به حسین عَلَیهِ السّلام به قدری بود که کوچکترین ناراحتی او را نمی توانست تحمل کند. روزی پیامبر از در خانه فاطمه عَلَیهِا السّلام می گذشت، صدای گریه حسین را شنید، وارد خانه شد و به دخترش فرمود: مگر نمی دانی که گریه حسین در من چقدر موثر است آن گاه طفل را بوسید و گفت:

خداوندا! من این کودک را دوست دارم تو نیز او را دوست بدار.(2)


1- بحار الانوار، ج 43، ص 271، داستان های بحار الانوار، ج 3، ص 76
2- 2.فصول المهمه، ابن صباغ مالکی، ص 177. 3. کوشا، محمد علی، سیره و سخن پیشوایان، نشر: پارسایان، چاپ اول، صص 141 و 142.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه