- مقدمه ناشر 1
- 2 - شناخت آرمان های اسلامی 5
- اشاره 8
- 3 - ایجاد روحیّه امید در سطح جامعه 8
- ضرورت امید 9
- اقسام امید 12
- امید به آینده ای درخشان با عقیده مهدویت 12
- توضیح 12
- الف - فرهنگ عاشورا 13
- ب - انتظار سبز 16
- 4 - هر زمان احتمال فرج است 20
- 6 - ضرورت معرفت امام زمان علیه السلام 22
- 7 - تقریب بین مذاهب و ادیان 23
- 8 - طولانی بودن مدت حکومت حضرت مهدی علیه السلام 23
- اشاره 30
- موارد اتفاق 32
- مورد اوّل: اتفاق بر اصل قضیه 32
- اشاره 32
- مورد دوّم: اتفاق بر وجوب اعتقاد به امر مهدی علیه السلام 38
- مورد سوّم: اتفاق بر فراگیر بودن دعوت و حکومت او 43
- مورد چهارم: اتفاق براین که مهدی علیه السلام از اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله است 45
- مورد پنجم: اتفاق بر این که لقب او «مهدی» است 46
- مورد ششم: اتفاق در برخی از اوصاف شخصی آن حضرت علیه السلام 47
- مورد هفتم: اتفاق بر برخی از علائم ظهور 48
- مورد هشتم: اتفاق بر اقتدای حضرت عیسی علیه السلام به آن حضرت علیه السلام 51
- مورد نهم: اتفاق بر اصلاح امر او در یک شب 53
- مورد دهم: اتفاق بر بیعت کردن با او بین رکن و مقام 54
- مورد یازدهم: اتفاق بر این که عالم را پر از عدل و داد می کند 55
- مورد دوازدهم: اتفاق بر توسعه اقتصادی در عصر ظهور 57
- مهدویت و مؤلفان فریقین 59
پیشگفتار
عده ای بر این باورند که طرح و بررسی موضوع مهدویّت در عصر غیبت امری بی فایده است، زیرا این موضوع مربوط به آینده بشر است ورخدادهای آینده، امری مجمل و مبهم است. امّا آنچه وظیفه ماست این که به وظایفمان در عصر و زمان خود عمل کنیم، چون هر عصر و زمانی مقتضیات خود را می طلبد و از آن جا که ما در عصر و زمان آینده نیستیم، درباره آن هم وظیفه ای نداریم.
دکتر عَداب محمود الحَمْش در این زمینه می گوید: «فالمسلمون اذن فی امسّ الحاجه الی مراجعه انفسهم و مراجعه فکرهم السیاسی والاقتصادی، فمخلّصهم و مخلّص الانسانیه کلّها قدظهر، و لو قدّر أن یظهر فی آخرالزمان منقذ جدید، فلن یکون اکثر من رجل عظیم من جمله عظماء کثیرین انجبتهم هذه المدرسه النبویّه الشریفه، و لااظنّه اعظمهم، فانتظار هذا المنقذ علی هذه الصوره التی تبدو فی کتابات الکاتبین و مقولات المنتظرین، اراها غیر منسجمه مع هذا التصور الصادق الذی ابرزت.
ولیت شعری اینتظر المسلمون الف سنه، وربّما الفین لیتحقّق لهم هذا العدل سبع سنین او تسع سنین، ثمّ ماذا؟ ثمّ لاخیر فی العین بعده؟ انّ امّه