فرهنگ صفات (اخلاقی) صفحه 363

صفحه 363

عمر را زیاد می گرداند.»(1)

حضرت یعقوب هر روز گوسفندی ذبح می فرمود، مقداری را خودشان استفاده می کردند و مابقی را انفاق می نمودند. در یک شب جمعه مردی مؤمن و مستمند - که نزد خدا دارای منزلت و در آن ناحیه ناشناس و غریب بود - در حال روزه از در خانه آنان گذشت و از آن ها درخواست افطاری کرد.

از آنجا که از وضع او بی خبر بودند، گفته اش را تصدیق نکرده، درخواست وی را برآورده نساختند. مرد مستمند مأیوسانه و با چشمی اشک بار به درگاه خدا شکایت کرد و آن شب را با شکم گرسنه سپری نمود. روز بعد نیز در حالی که سخت گرسنه بود با زبانی شاکر با شکیبایی روزه گرفت.

قسمت دوم

از سوی دیگر یعقوب و خانواده اش آن شب در حالی به خواب رفتند که شکمشان سیر، و از غذایشان نیز مقداری افزون بر نیاز باقی مانده بود. صبح فرا رسید. خداوند بزرگ به یعقوب وحی فرستاد که ای یعقوب! بنده ما را خوار نمودی و موجبات خشم مرا فراهم ساختی. اینک خود و فرزندت سزاوار تأدیب و نزول بلا گشته ای... و در این هنگام بود که یوسف علیه السلام خواب معروف خود را - که در همان شب دیده بود - برای پدر باز گفت و ماجرای پر محنت فراق آنان آغاز گشت...(2)

آخوند ملا زین العابدین سلماسی شاگرد مخصوص و صاحب سرّ جناب سید بحرالعلوم نقل می کند:

عالم بزرگوار مرحوم سید جواد عاملی (نویسنده کتاب مفتاح الکرامه) شبی هنگام خوردن شام، پس از شنیدن صدای درِ منزل، در را باز کرده، با خادم مرحوم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه