اگر زبان از معاصی حفظ بشود، انسان تأثیر نَفس پیدا میکند، مرحوم آیت اللَّه شهید دستغیب - اعلی اللَّه مقامه الشریف - میفرمایند: یکی از بزرگان حاجاتی داشت ولی برآورده نمیشد تا اینکه شبی در عالم رویا به ایشان گفتند: تو با زبانی ما را میخوانی که گاهی غیبت میکنی، و علت اینکه ما دعای تو را مستجاب نکردیم، این معناست.
اگر زبانها از گناهان حفظ شود، «زیر هر یاربّ تو لبیک ماست» وقتی تو بگویی یاربّ، حضرت حق میگوید: «لبیک لبیک»؛ بله بله «عبدی ما حاجتک»؛(38) بنده ما حاجاتت چیست، میخواهم به تو بدهم؟
زبان را حفظ کنید تا آثارش را ببینید. در شهرستان یزد منبر میرفتم پیر مردمی از پیرمردهای یزدی که مخلص و مرد با صفایی بود، میگفت: راهیِ کربلای امام حسینعلیه السلام شده بودم یک پیرمردی هم پای پیاده میآمد، دلم سوخت او را سوار بر مرکب کردم، گاهی او سواره، و من پیاده و گاهی او پیاده و من سواره تا این که، به کربلا رسیدیم از دور عرض ادب میکرد و به حرم امام حسینعلیه السلام نمیآمد یک روز به او گفتم: شما چرا وارد حرم مطهر نمیشوید؟ گفت: من دلم طاقت نمیآورد داخل حرم بیایم لذا از دور عرض ادب میکنم، یک روز اصرار کردم، گفت: باشد چون تو اصرار میکنی فردا میآیم و وارد حرم میشوم، فردا صبح با هم کنار نهر فرات رفتیم، (مستحب است انسان وقتی کربلا میرود، در آب فرات غسل کند البته سخت است که انسان در آبی که به بچههای حسینعلیه السلام ندادند، غسل کند. صاحب دلی میفرمود، رفتم داخل گودال قتلگاه امام حسینعلیه السلام شدم میفرمود: صورتم را گذاشتم روی خاک قتلگاه امام حسینعلیه السلام یک مرتبه دیدم هنوز فریاد العطش بچههای حسینعلیه السلام به گوش میرسد. مشکل است انسان غسل کند در آبی که به بچههای حسینعلیه السلام ندادند). در آب فرات غسل کرد و یک پیراهن سفید تنش کرد، پای برهنه مؤدب وارد صحن و سرای حسینی شد همین که رسید روبروی ضریح منّور نگاهی به قبر مطهر امام حسینعلیه السلام کرد یک جمله گفت، و افتاد زمین و مُرد، جملهاش این بود:
چو برسی به کوی دلبر
بسپار جان و بگذر
افتاد زمین، من فکر کردم که بیهوش شده، آب آوردم و شانههایش را مالیدم، رفقا را صدا زدم، طبیب برایش آوردیم، دیدیم نه تمام کرده است.
گفتار چهارم: غیبت (4)
داغ دل من که دیدنی نیست
سوز جگرم شنیدنی نیست
دانم که زدامن بلندت