گناهان زبان همراه با حکایت‌های آموزنده صفحه 19

صفحه 19

گفتار پنجم: گناهان چشم‌

گفتم شبی به مهدی بردی دلم زدستم

من منتظر بماندم شب تا سحر نشستم

گفتا چه کار بهتر از انتظار جانان

من راه وصل خود را به روی تو نبستم

گفتم دلم ندارد بی‌تو قرار و آرام

من عقده دلم را امشب دگر گسستم

گفتا حجاب وصلم باشد هوای رفتن

گر نفس را شکستی دستت رسد به دستم

گفتم ببخش جرمم ای رحمت الهی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه