گناهان زبان همراه با حکایت‌های آموزنده صفحه 41

صفحه 41

حتماً مشهد مشرف شده‌اید، نزدیک حرم امام رضاعلیه السلام حمّام و بازارچه‌ای به نام عباس قلی خان است، از پولدار های مشهد بود، فانوس را دستش گرفته بود، و جلوتر از پدرش داشت می‌رفت، آن موقع برق نبود و فانوس را در دست می‌گرفتند و می‌رفتند، اعیان و اشراف فانوس کش داشتند، بابا هم در پرتو نور فانوس به پسر، گفت: پسرم این کاروانسرا را بعد از مرگ من خراب کن و یک مدرسه علمیه خوب برای طلبه‌ها بساز، پسر گفت: چشم، عباس قلی خان به پسرش گفت: در وصیت نامه‌ام هم نوشته‌ام، لفظاً هم به تو گفتم که فراموش نکنی، پسر گفت: حتماً این کار را می‌کنم، پسر عاقلی بود، بعضی پسرها به پدر درس می‌دهند، همین جور که با همدیگر می‌رفتند، یک مرتبه پسر فانوس را آورد عقب پشت سر بابا و جلویش را تاریک کرد عباس قلی خان ایستاد، گفت: بابا! گفت: بله، چرا فانوس را پشت سر من بردی؟ نور باید جلو جلو برود و راه را روشن کند، نوری که پشت سر بیاید به درد جلو نمی‌خورد، جلو خطر هست، جلو مانع هست، جلو مشکل هست، گفت: راست می‌گویی؟ نوری که پست سر بیاید جلو را روشن نمی‌کند؟ گفت: نه، گفت: پس چرا می‌گویی بعد از مرگت اینجا را مدرسه کنم؟ خوب، بابا نور قبرت را خودت بفرست، نور خوبست جلو جلو برود تا شب تاریک قبرت را روشن کند، عباس قلی خان گفت: بارک اللَّه پسرم، بیا لب‌هایت را ببوسم، صبح چند کارگر آورد، کاروانسرا را خراب کرد و مدرسه علمیه را بنا کرد، نور قبرت را خودت بفرست، امروز نور قبرت را بفرست، نترس، عینک حسابرسی هم به چشمت نزن.

تاجری بود که وقتی برای کارهای امام حسین‌علیه السلام پول می‌داد عینک می‌زد، خیلی حساب می‌کرد، یک سال وضعش به هم خورد و مشکل پیدا کرد، آن سال عینک ذره بینی زد و خیلی عقب جلو می‌کرد، چرتکه انداخت که چکار کنیم! هم یک پولی بدهیم و هم کمتر بدهیم، خلاصه می‌خواست سَمْبُلش کند، یک مرتبه گریه‌اش گرفت، عینکش را از چشمش برداشت و دو برابر هر سال پول داد، به او گفتند: حاج آقا! چرا این کار را کردی؟ گفت: عینک که به چشم زدم یک مرتبه یاد یک قصه افتادم، گفتم: حسین فاطمه‌علیهما السلام من برای مخارج روضه تو عینک به چشم نمی‌زنم؛ اصلاً بررسی نمی‌کنم، دو برابر هم می‌دهم، فردای قیامت که پرونده من آلوده را دست تو دادند، حسین جان تو هم عینک به چشمت نزن به کارهای من زیاد ریز نشو و دست من آلوده را بگیر، من را در بهشت بینداز، برای کار خیر عینک به چشمتان نزنید، نترسید، خدا جبران می‌کند، خدا جایش را پر می‌کند، قبول دارید که احسان برای اهل بیت‌علیهم السلام خیلی قیمت دارد.

پس تا می‌توانید احسان را انجام دهید و سعی کنید که برای رضای خدا باشد تا که خداوند هم در مواقع حساس، دست شما را بگیرد و هدایت کند، انشاء اللَّه.

پی نوشت ها

1) سوره یوسف، 88.

2) وسائل الشیعه، ج 10، ص 162.

3) مصباح الفقاهه، ج 1، ص 497.

4) سوره حجرات، 12.

5) سوره حجرات، 12.

6) سوره حجرات، 12.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه