چقدر ما برای به دیگران پرداختن میکوشیم،خدا میداند اگر ی یک هزارم آن را برای اصلاح نفس مان سرمایه بگذاریم، تا حالا آدم شده بودیم. صبح تا به شب فکر دیگران و با تجّسس در زندگی دیگران میکنیم حدّاقل یک درصدش را بیاییم، مشغول خودمان بشویم.
در تفسیر فخر رازی، عبارتی را دیدم که در حالات یکی از اولیاء حق نقل میکند، رفته بود به قبرستان برای فاتحه اهل قبور، مردی را دید با لباس پاره که نشسته بود، فوراً به او بدگمان شد، گفت این از آن کلّاش ها است، قیافهاش نشان میدهد که از آن کلّاش ها است، چیزی هم از آن بیچاره ندیده بود، امّا چون لباسش لباس مندرسی بود و مرد فقیری بود، این گمان بد را به او کرد. در شب در عالم رؤیا خواب دید یک تکه گوشت گذاشتند جلویش و گفتند بخور، گفت من گوشت حلالش را نمیخورم، (برای رسیدن به مقام معنوی است که مؤمن باید از غذاهای لذیذ چشم بپوشد تا ضمیر او صاف و نورانی شود) حالا حرامش را بخورم؟ گفتند: امروز خوردی، گفت: من؟ گفتند: بله، کجا؟ گفتند: توی قبرستان، همان جایی که به برادر دینیات گمان بد پیدا کردی، گوشت مرده برادر دینیات را خوردی، چون قرآن غیبت را تشبیه میکند «وَلَا یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضاً أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ»؛(10) میفرماید: آیا یکی از شما دوست دارد گوشت مرده برادر دینیاش را بخورد؟ برادرت مرده و افتاده زمین، حاضری جسد او را دندان بزنی و بخوری؟ قرآن میگوید: تو که پشت سر برادر دینیات غیبت میکنی، داری گوشت مرده او را میخوری؛ یعنی او نیست که از خودش دفاع کند، علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه میفرماید: غیبت ترور شخصیت است، یعنی تو او را کشتی، پنجاه سال توی خیابان لاله زار بیچاره آبرو داشت، سی سال توی این محل کاسبی کرد، تو عِرض و آبروی او را ترور کردی، آبرو و شخصیت چهل ساله او را خُرد کردی؛ در حقیقت آبروی او را از بین بردی.
در تفسیر المیزان با بیانی شیوا میفرمایند: اعضای یک اجتماع مانند اعضای یک بدن هستند. این مضمون روایت است و شما شنیدهاید که بر سر درِ سازمان ملل متحد شعر سعدی را نوشتهاند که «بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند». پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در بیان شریفی میفرمایند: اعضای اجتماع مانند عضو یک پیکرند.علامه میفرماید تو وقتی غیبت یک نفر را نمودهای، آبروی او را بردهای این عضو را از پیکر اجتماع جدا کردهای، قطعش کردهای بریدهای و عضوی که از پیکر جدا شود، حکم چه چیزی را دارد؟ حکم میته را دارد، تو با غیبت او را از اجتماع مسلمانها دور کردی، تو آبرویش را بردی.
یک آقایی بود که میآمد پای منبر ما، در مجالس مختلف هر کجا میرفتیم شرق تهران، غرب تهران، با موتور میآمد ظاهراً که آدم متدیّنی بود، یک روز یکی از آقایان به من گفت: آقا این را که میآید پای منبر شما میشناسید؟ من اسمش را هم نمیدانستم ولی از چهره که نشان داد شناختم، گفتم: بله. گفت: آقا این قاتل است، چهل سال پیش در جوانی توی مولوی، گردن کلفت بود و با چاقو زد شکم یکی را پاره کرد و شب رفت زیر تریلی خوابید و بعد هم صبح فرار کرد و چنین و چنان. من به او گفتم: خوب آقای متدیّن، آقای اهل جماعت، تو کجا وظیفه شرعی داشتی پرده این آقا را بدری و این را برای من معرفی کنی؟ کجا دینت به تو اجازه داد؟ شاید توبه کرده و با خدا آشتی کرده باشد و … روایت داریم حضرت رضاعلیه السلام میفرمایند: شما هر کس را میبینی بگو از تو بهتر است. میفرمایند: این صفت ایمان تو را کامل میکند هر کس را دیدی بگو از تو بهتر است، اگر ظاهر دینی دارد بگو ظاهرش نشان میدهد تقوی دارد، عبایی روی دوشش است، عمامه ای به سر دارد، متدیّن است، عالم است از من بهتر است. فرمود: اگر ظاهر هم ندارد تو حق نداری خودت را ازاو بهتر بدانی، شاید او در باطن یک رابطهای با خدا دارد که تو نداری، شاید او پیش خدا آبرومند است و تو خبر نداری.
خوب این فعل زشتش را که چهل سال پیش مرتکب شده بود، برای من فاش کرد این بنده خدا هم دیگر پیش ما نیامد، من خیلی دلم سوخت پس از مدتی یک مرتبه دیدمش، هر کاری کردم، دیدم با آن نظر اول نمیتوانم نگاهش کنم، چون به نظر قاتل داشتم نگاهش میکردم، چون آن شخص آمد،شخصیت و آبروی این بیچاره را واقعاً جلوی ما برد. این کار را نکنید. اگر خدا پردههای مان را کنار بزند!امام علیعلیه السلام میفرمایند: «لو تکاشفتم ما تدافنتم»،(11) جسدهای تان را باید گرگهای بیابانها بخورند، بدنهای تان را زیر زمین دفن نمیکنند از بس شما کثیف هستید.
از این چهارده بزرگوار که «خلقکم اللَّه انواراً فجعلکم بعرشه … » (12) همه ما بدبختیم، یکی کمتر یکی بیشتر، چرا پرده را میدریم؟ چرا دیگران را رسوا میکنیم، خدا آن گناهکار را هم دوست دارد.
گفتند: امروز گوشت میته برادر دینیات را خوردی، گفت من؟ حلال را نمیخورم، گفتند: دیروز توی قبرستان همان گمان بدی که پیدا کردی، گوشت مرده برادر دینیات را خوردی، از خواب بیدار شد، مینویسد تا یکسال میآمد قبرستان که آن را ببیند و از او حلالیت بطلبد که آقا شرمندهام، بگوید سال گذشته من به شما گمان بد پیدا کردم، مرا بیامرز، مرا عفو کن. بعد از یکسال که پیدایش کرد و رفت از او معذرت خواهی کند آن مرد ژنده پوش برگشت و به او گفت: آقا اگر از گناه سال گذشتهات توبه کردی، خداوند غفار الذنوب است و من هم حق خودم را به تو بخشیدم، تازه فهمید این از اولیاء حقّ بوده است که توی دل او را هم میخوانده که وقتی گمان بد پیدا کرده بود، او فهمیده بود.
گمان بد پیدا نکنید. غیبت نکنید «و احفظوا السنتکم» (13) حضرت فرمود: زبانهایتان را در این ماه نگه دارید، میدانید عذاب زبان از همه عذابهای اعضا بیشتر است؟ حدیث دارد فردای قیامت خدا زبان را بیشتر از همه فشار میدهد و میسوزاند،زبان اعتراض میکند، میگوید: «ای ربّ عذبتنی بعذاب لم تعذب به شیئاً» (14): خدایا تو مرا طوری عذاب کردی که هیچکدام از این جوارح و اعضا رابه این صورت عذاب نکردی؟ خطاب میآید: زبان! تو یک کلمه گفتی آبروی مسلمانی را بردی، تو یک کلمه گفتی، خون مردم را مباح کردی، تو یک کلمه گفتی شخصیتهایی را از بین بردی به عزت و جلالم قسم، ای زبان، تو را عذابی میکنم که هیچکدام از اعضاء و جوارح را آنگونه عذاب نکرده باشم.
لااقل یکی از این فرازها را بیاییم در خودمان پیاده کنیم، چند سال ماه رمضان را درک کردیم؟ اول ماه رمضان وارد شدیم همین مسائل را علما گفتند، همین حرفها را هم ما زدیم، آخر ماه رمضان هم که رفتیم دیدیم باز همان شخصیت اولیه هستیم. یک کلمه از کلمات پیامبرصلی الله علیه وآله را «و احفظوا السنتکم» در این ماه رمضان به آن عمل کنیم، لااقل غیبت نکنیم. آیات زیاد و روایات فراوانی داریم که تقریباً گناهی به سنگینی این گناه، وزر و وبالی که برایش ذکر شده، وجود ندارد. الی ما شاءاللَّه ما روایات داریم، حالا ببینید چقدر ما مبتلا هستیم!
دو روایت از کتاب جامع السعاده مرحوم احمد نراقی در این زمینه نقل میکنم، دقت کنید، یک روز خاتم الانبیاء محمدصلی الله علیه وآله نشسته بودند، عایشه میگوید: یک زنی آمد محضر پیامبرصلی الله علیه وآله سؤالی کرد و رفت. وقتی که رفت من با دستم اشاره کردم، گفتم: ای رسول خدا، این زن قدش کوتاه بود. حضرت فرمودند: ساکت باش، غیبت خواهر مسلمانت را کردی،(قدش کوتاه بود، همین جمله را فقط گفت، فرمودند، غیبتش را کردی.) روایت دوم عین همین روایت است که زنی میآید خدمت رسول اللَّهصلی الله علیه وآله مسئلهای میپرسد و میرود، عایشه میگوید من با دستم به عنوان عیب، به دامن آن زن که بلند بود اشاره کردم، حضرت فرمودند: ساکت باش، غیبت خواهر مسلمانت را کردی. این دو تا روایت را بیاور در متن زندگیات، آقای کاسب! از صبح تا حالا چند تا غیبت کردهای، روز اول ماه رمضان، ماشینش را نگاه کن چه ماشینی دارد، میشود غیبت، کفش هایش را نگاه کن، میشود غیبت، سرش مو ندارد، میشود غیبت، چه قیافهای دارد، میشود غیبت، این چه طرز ایستادن است، این چه طرز راه رفتن است، اینها همهاش غیبت است و ما مبتلاییم.