یکی از بزرگان میفرمود که خودم را گاهی وقتها خیلی به زحمت میاندازم و آخر شب که مینشینم و محاسبه میکنم میبینم که تنها توفیقی که آن روز داشتم، خودم را نگه داشتم.
شهرستانی منبر میرفتیم، جمعیت زیادی به مسجد جامع آن شهر میآمدند، بحث ما هم بحث غیبت بود، گفتیم توی این دهه راجع به غیبت صحبت میکنیم، هر کس غیبت نکرد ما یک کتاب به او جایزه میدهیم، ده روز توی شهرستان موضوع غیبت را هر روز تذکر میدادیم و هر شب در بین چند هزار جمعیت میگفتیم، روز آخر یک نفر آمد، خدا میداند فقط یک نفر! گفت: حاج آقا، گفتم: بله، گفت: آقا خیلی سخت است گفتم: بله خیلی مشکل است، گفت: از صبح دیگه خیلی سعی کردم، این قدر مراقب بودم، این قدر دقت کردم، تو تلفن هایی که میکردم، مشتری میآمد و میرفته و خلاصه خودم را نگه داشتم، از صبح تا حالا غیبت نکردم که یک دانه کتاب از شما بگیرم.
غیب نکردن خیلی مشکل است، بهشت رفتن هم مشکل است. زبانتان را خوب حفظ کنید، بعد با این زبان در این ماه مبارک رمضان خدا را بخوانید ببینید چه تأثیری دارد.
در تاریخ است که مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی داشت درس میگفت، یکی از شاگردانش را عقرب زد ناله اش بلند شد گفت سوختم، آقای شیخ همین جور که درس میگفت یک نگاهی کرد، فرمود: خوب نسوز! همین یک جمله، نسوختم و تمام شد، نه آمپول زد و نه دستش را کشید. این زبان است و این تأثیر نفس است که با یک کلمه تمام شد.
یکی از فقهای شورای نگهبان که مرد وارسته ای است میفرمودند: من اصفهان رفتم،تا یک پیرمرد صد و چند سالهای رابه خاطر بیان مطلبی ببینم و آن موضوع این بود که وی ناظر این واقعه بود (پیرمرد صد و چند ساله اصفهانی)، که ماری دست اخوی مرحوم شیخ حسنعلی را ماری دست او را زده بود و از درد به خود میپیچید، شیخ حسنعلی مشهد بود، همین که مار دستش را زد، آن بزرگوار طی الارض کرد و از مشهد در یک چشم به هم زدن به اصفهان آمد، دستش را به دست برادرش کشید و درد آرام گرفت آمد جلوی سوراخی که ما نمیدانستیم مارها توی آن سوراخ بودند، با زبان فصیح همانطوری که با شما دارم صحبت میکنم به مارها گفته بود مارها بیرون بیایید، مارها بیرون آمدند به مارها فرموده بود از دروازه اصفهان بیرون بروید مارها از دروازه اصفهان بیرون رفتند، شیخ طی الارض کرد و دوباره به مشهد رفت. علت این تأثیرِ نفس چه بوده است؟
ما از صبح تا شب غیبت میکنیم شب هم میخواهیم دعای افتتاح بخوانیم و خدا هم به ما جواب بدهد، نمیشود، امکان ندارد، اگر کسی بخواهد دعایش مستجاب شود، شرط اول تطهیر زبان از معاصی است، زبانت را حفظ کن بعد با زبان پاکیزهای که از صبح تا شب، غیبت نکردهای بگو «السلام علیک یا اباعبداللَّه»، ببین جواب میدهند یا نه.
شخصی میگفت که یک شب حضرت سیّد الشهداءعلیه السلام را خواب دیدم، (چه چشمهایی داشتند، چه زبانی داشتند، چه گوشهایی داشتند و چقدر نورانی بودند خوش به حالشان) دیدم حضرت بالای ضریح نشستهاند من هم وارد شدم، شروع کردم به خواندن زیارت وارث، هر سلامی میدادم، آقا سیّد الشهداءعلیه السلام میفرمودند: «و علیک السلام و رحمة اللَّه»، تا آخر زیارت وارث هر سلامی خواندم، آقا جواب میداد. مسلماً این زبانها، زبانهای پاکیزه بوده است. تصمیم بگیریم، نگهش بداریم خودمان را حفظ کنیم، شاید ان شاءاللَّه در ایام لیالی قدر وقتی خدا را صدا میزنی، جوابت را بدهد، چون فرمود زیر هر یا رب تو لبیک ماست.
پیامبرصلی الله علیه وآله وقتی میخواست سفر برود، میآمد توشه سفرش را از خانه بی بی فاطمه زهراعلیها السلام میبرد. ما هم توشه سفر «سیر الی اللَّه و ضیافت اللَّه» را امروز از مادر سادات فاطمه زهراعلیها السلام بگیریم زیرا مادر است، امّ ابیها است، «نحن حجج اللَّه علی خلقه وجدّتنا فاطمه حجة اللَّه علینا»؛(15) میفرماید ما حجّتهای خداییم بر خلق و جده ما فاطمه زهراعلیها السلام حجت خداست بر ما، ما هم توشه سفر را امروز از بیبی بگیریم.
در تفسیر شریف دارد: «فی بیوت اذن اللَّه ان ترفع و یذکر فیها اسمهُ»؛(16) اوّلی نشسته و میگوید: یا رسول اللَّه! خانه فاطمهعلیها السلام هم از آن بیوت است؟ فرمودند: «هی افضلها واعظمها واشرفها عند اللَّه»؛ اعظم آن بیوت و اشرف آن بیوت خانه فاطمهعلیها السلام است. والسلام