- سخن ناشر 1
- پیشگفتار 1
- 1- معنای گناه 1
- 2- واژه های گناه در قرآن 1
- 6- لعنت شدگان در روایات 3
- 4- راه دیگر برای شناخت گناه 3
- 3- واژه های گناه در روایات 3
- 7- لشکر عقل و جهل 3
- 5- لعنت شدگان در قرآن 3
- 8- اقسام گناه 4
- 9- تقسیم بندی گناهان در روایات 4
- 10- معیار شناخت گناهان کبیره از صغیره 7
- 11- موارد تبدیل گناه صغیره به کبیره 9
- 13- مَثَل دانشمند غیر متعهّد در قرآن 12
- 12- گناه بزرگان از دیدگاه قرآن 12
- 14- گناه بزرگان از دیدگاه روایات 13
- 16- آژیر خطر 14
- 15- گناهان کلیدی 14
- 17- زمینه های گناه در وجود انسان 15
- 18- زمینه های پیدایش گناه 18
- 20- زمینه های خانوادگی گناه 25
- 21- زمینه های اقتصادی گناه 35
- 22- زمینه های اجتماعی گناه 40
- 23- زمینه های روانی گناه 55
- 26- توجیه های گوناگون 62
- 25- توجیه و دلیل تراشی برای گناه 62
- 27- توجیهات عقیدتی 63
- 29- توجیهات اجتماعی 68
- 30- توجیهات روانی 68
- 31- توجیهات فرهنگی 69
- 32- توجیهات اقتصادی 73
- 33- توجیهات نظامی 75
- 34- شناخت مرزهای گناه 78
- 36- ترجیح اهمّ بر مهم 80
- 37- توجه به همه ی ارزشها 81
- 39- تفکر در امور گوناگون 82
- 38- اهرم های بازدارنده ی گناه 82
- 40- توجه به حضور خدا در همه جا 83
- 41- خود شناسی و توجه به شخصیت 85
- 42- ایمان به معاد 86
- 43- عرض اعمال 88
- 45- خداترسی و ترس از عواقب گناه 88
- 44- یاد مرگ 88
- 46- نقش عبادات در بازدارندگی از گناه 89
- 49- روایات و برخورد با گنهکار 90
- 48- تأدیب اجتماعی 90
- 51- برخورد امام کاظم علیه السلام 91
- 50- نفرین امام صادق علیه السلام 91
- 52- برخورد فقهی با گنهکار 92
- 53- آثار و پی آمدهای گناه 92
- 55- کیفرهای اُخروی گناه 93
- 56- احباط و پوچ شدن اعمال نیک 94
- 57- آثار گناه در روح و روان 94
- 58- آثار گوناگون گناه 95
- 59- توبه و پاکسازی 98
- 60- توبه از دیدگاه روایات 99
- 61- جبران گناه 104
- 62- جبران گناه از دیدگاه قرآن 104
- 63- جبران گناه از دیدگاه روایات 105
- 65- چند داستان در رابطه با جبران گناه 106
- 64- هماهنگی جبران با گناه 106
- 66- نکات و تذکرات 109
1- 390) وسائل الشیعه، ج 11 ص 395.
2- 391) نور / 3.
3- 392) نور / 4.
4- 393) توبه / 28.
5- 394) توبه / 118.
6- 395) نساء / 140.
7- 396) وسائل الشیعه / ج 11 ص 413.
8- 397) روضه الکافی، ص 162(بطور تلخیص).
«اگر از بالای ساختمان بلندی بیفتم و قطعه قطعه شوم برایم بهتر است از اینکه متصدی کاری از کارهای طاغوتیان گردم یا قدم بر روی فرش یکی از آنها بگذارم.»(1)
50- نفرین امام صادق علیه السلام
گناه شناسی » نفرین امام صادق علیه السلام
داودبن علی فرماندار مدینه و یکی از جنایتکاران دوران سلطنت بنی عباس بود.
او مُعلّی بن خنیس یکی از دوستان و شاگردان مخلص امام صادق علیه السلام را کشت و اموالش را مصاده کرد.
امام صادق علیه السلام در حالی که بر اثر ناراحتی عبایش به زمین کشیده می شد نزد او رفت و به او فرمود:
«اما و اللّه لادعون اللّه علیک»
«آگاه باش سوگند به خدا تو را نفرین می کنم.»
داود سخن امام را به مسخره گرفت و گفت: آیا ما را به دعای خود تهدید می کنی؟
امام صادق علیه السلام به خانه برگشت و تمام شب را در حال نماز به سرآورد. هنگام سحر در مناجات خود می گفت: ای خدایی که صاحب قدرت و نیروی سخت هستی! و ای صاحب عزتی که همه ی بندگان در برابر آن زبون و خوار هستند! این ستمکار را از من بازگیر، و انتقام مرا از او بستان.
ساعتی از این جریان نگذشت که صدای شیون برخاست و گفتند: داود بن علی مرد.(2)
51- برخورد امام کاظم علیه السلام
گناه شناسی » برخورد امام کاظم علیه السلام
گاهی برخورد با گنهکار، باید با ملایمت و خوشرفتاری باشد چرا که چنین برخوردی نسبت به بعضی موجب هدایت آنها می گردد. در این راستا به داستان عجیب و جالب زیر توجه کنید:
یکی از منسوبین خلفا هر وقت امام کاظم علیه السلام را می دید اسائه ادب کرده و به آن حضرت ناسزا می گفت و به ساحت مقدس امیرمؤمنان علی علیه السلام جسارت می کرد. روزی جمعی از دوستان امام کاظم علیه السلام به آن حضرت عرض کردند: اجازه بده ما او را به قتل رسانیم!.
امام کاظم علیه السلام آنان را شدیداً از اقدام به چنین حرکتی بازداشت و از حال آن مرد ناسزاگو جویا شد. گفتند در فلان مزرعه مشغول کشاروزی است.
امام سوار بر الاغ خود شده و به سوی آن مزرعه رفت و وارد کشت و زرع او شد. او فریاد زد: کشت مرا پامال نکن! حضرت همچنان سواره به سوی او رفت. وقتی به او رسید، پیاده شد و با کمال خوشرویی با او برخورد کرد و با کلمات نرم و شیرین با او شروع به سخن نمود. به او فرمود: چه مبلغ خرج این کشت کرده ای؟ او جواب داد: صد دینار.
امام به او فرمود: چه مبلغ امید داری که از این مزرعه محصول بدست آوری؟ او گفت: من علم غیب نمی دانم.
امام فرمود: گفتم چقدر امید داری؟ گفت: دویست دینار.
امام کاظم علیه السلام کیسه ای که سیصد دینار در آن بود بیرون آورد و به او داد و فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز برای خودت باشد و آنچه از خدا امیدداری به تو برسد.
آن مرد تحت تاثیر عظمت اخلاق امام علیه السلام قرار گرفت، برخاست و سر حضرت را بوسید و عرض کرد: مرا ببخش و از گستاخی های من بگذر!
امام کاظم علیه السلام از نزد او بازگشت و سپس به سوی مسجد رفت، اتفاقاً آن فرد ناسزاگو در مسجد بود تا چشمش به امام افتاد گفت:
«الله اعلم حیث یجعل رسالته»
خدا آگاهتر است که مقام رسالت خود را در چه خاندانی قرار دهد.
دوستان او نزدش آمدند و جریان دگرگونی او را پرسیدند. او سرگذشت خود را با امام کاظم علیه السلام در مزرعه برای آنها بازگو کرد...