نظام اخلاقی اسلام: دوست نما ها صفحه 5

صفحه 5

فرزندان بیت اموی هستند که در مواقع مناسب کفر و شرک خود را اظهار کرده و عداوت خود را به آیین اسلام بازگو نموده اند: در روزهای نخستین خلافت عثمان، در جلسه ای که در خانه خلیفه تشکیل یافته بود و در آن جا جز اعضای حزب اموی کسی نبود، ابوسفیان رو به آنها کرد و چنین گفت: «اکنون خلافت پس از تیم و عدی (اشاره به طایفه دو خلیفه قبلی) به شما رسیده است، آن را مانند توپ زیر پای خود بگردانید و پایه آن را از بنی امیه برگزینید. این خلافت همان حکومت و ریاست بشری است و من هرگز به بهشت و دوزخی ایمان ندارم».(1) در دوران حکومت عثمان، ابوسفیان از کنار قبر حمزه گذشت و لگدی بر آن زد و گفت: «ای ابوعمار(کنیه حمزه)! حکومتی که دیروز ما بر ضد آن قیام کرده بودیم و برای نابودی آن شمشیر می کشیدیم، اکنون در دست جوانان ماست و با آن مانند توپ بازی می کنند».(2) موقعی که ابوبکر به خلافت رسید، ابوسفیان از طریق تحریک علی(علیه السلام) بر ضد خلافت، می خواست اختلافی در میان مسلمانان بیندازد، ولی امیرمؤمنان از سوء نیت وی آگاه بود و به او چنین گفت: «ما زلت عدواً للإسلام وأهله; تو از روز نخست، برای اسلام و مسلمین مضر بودی». سپس دست او را، که برای بیعت باطل دراز کرده بود، رد کرد و از او روی گردانید.


------------------

1 . الاصابة، ج4، ص 88. «قد صارت إلیکم بعد تیم وعدی، فأدرها کالکرة واجعل أوتادها بنی أمیة، فإنّما هو الملک ولا أدری ما جنة ولا نار».

2 . قاموس الرجال، ج10، ص 89، به نقل از: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید.


------------------ صفحه 20

ابن ابی الحدید می نویسد: هنگامی که مهاجران دور ابوبکر را گرفتند، ابوسفیان از جریان آگاه شد و گفت: محیط اسلام را طوفانی شدید فرا گرفته است، و جز با ریخته شدن خون به چیز دیگری خاموش نمی شود. آن گاه سراغ علی و عباس را گرفت و گفت: ابوبکر با این که در اقلیت است کار را از پیش برد. سپس دست بیعت به سوی علی دراز کرد و گفت: مسجد مدینه را بر ضدّ ابوبکر پر از سپاه می کنم، ولی علی از بیعت ابا نمود، وی پس از نومیدی برخاست و این دو شعر را می خواند: «ولا یقیم علی ضیم یـراد بـه *** إلاّ الأذلان غیـر الحیّ والوتـد هذا علی الخف مربوط برمته *** وذا یشـج فلـا یـرثی له أحد» (1) روزی که ابوبکر به خلافت رسید، ابوسفیان خدمت امیرمؤمنان رسید و این اشعار را خواند: «بنی هاشم لا تطعموا الناس فیکم *** ولا سیمـا تیـم ابـن مـرة أو عدی فمـــا الأمــر إلاّ فیـکـم وإلیـکـم *** ولیـس لهـا إلاّ أبـو حسـن علـی; ای بنی هاشم! نگذارید مردم به حقوق شما طمع کنند، خصوصاً فرزندان قبیله های تیم و عدی. موضوع خلافت مربوط به شما و در خاندان شماست، و برای آن جز ابوالحسن علی شایستگی ندارد». امیـرمؤمنان فـرمـود: تو دنبـال کـاری هستی که ما اهـل آن کـار نیستیم. وقتـی از علـی مأیوس شـد رو به عباس کـرد و گفت: تو به میـراث بـرادرزاده ات از دیگران شایستـه تر هستـی، اگر من با تو بیعت کنم کسی در زعامت تو اختلاف نمی کند.


------------------

1 . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1، ص 221ـ 222.


------------------ صفحه 21

عباس خندید و گفت: آیا چیزی که از آن علی روی گردان است، عباس به دنبال آن می رود!؟ در این لحظه ابوسفیان، که نظرش از این بیعت جز ایجاد اختلاف میان مسلمانان و راه انداختن جنگ های داخلی و سرانجام بر باد دادن تمام زحمات نبود، مأیوسانه بازگشت.(1) 4. برخی از اعضای حزب منافق، افراد بی اراده و تصمیمی بودند که، نمی دانستند به کدام سمت بروند; زیرا نفسی بیمار و قلبی ضعیف داشتند و بر اثر کمی فکر و نبودن رشد عقلی در حال تردد و «تذبذب» به سر می بردند و به تعبیر قرآن: (مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَلا إِلی هؤُلاءِ). «افراد دو دل و مردد که نه به سوی اسلام می رفتند و نه به سوی کفر». اینها دسته های منافقان و اعضای حزب نفاق بودند که با انگیزه های گوناگون، تحت لوای نفاق گرد آمده بودند و خطر آنها ـ که دشمنان داخلی اسلام به شمار می رفتند ـ به مراتب بیش از خطر دشمنان خارجی بود. اما تفسیر آیه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه