می رود که به جنایت دست بزند، از این جهت، انسان در برابر وی همیشه آماده دفاع است و هرگز او را بر اسرار و رازهای نهفته خود آگاه نمی سازد و با آمادگی کامل مواظب است که از خطرهای او مصون بماند. ولی دشمن ناشناخته، هر چه هم کوچک و ناتوان باشد،چون لباس دوستی بر تن کرده و یا لااقل قیافه بی طرفی به خود گرفته است، می تواند ضررهای سهمگین وارد سازد، رگ حیات را بزند و در عین حال برکه ای هم به دست ندهد. یک چنین دشمن، اگر روزی مورد سوء ظن قرار گیرد از آن جا که او را از خود می دانیم و به او خوش بین هستیم فوراً با سوگندهای غلیظ و شدید و تراشیدن عذرهای فریبنده، خود را تبرئه نموده و باز در لباس دوستی باقی می ماند و به اعمال ناروای خود ادامه می دهد. حزب منافق در صدر اسلام، خود را مسلمان نمایانده و با تظاهرات فریبنده، محبوبیت و موقعیت خود را در قلوب سران اسلام و مسلمانان حفظ کرده بودند از این لحاظ، بر آنان کمتر بدگمان می شدند و جنایاتشان پوشیده و پنهان می ماند و اگر روزی برگه ای از آنها به دست می افتاد با سوگندهای پیاپی، روی جنایات خود سرپوش می نهادند و سوگند خود را در برابر کفر و کیفر اعمال خود سپر قرار می دادند. از این نظر، قرآن درباره آنها می فرماید: (اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّة); «سوگندهای خویش را سپر کفر و کیفر اعمال خود قرار داده اند». خطرناک ترین دشمن برای اسلام
پیامبر اسلام در یکی از سخنان گرانبهای خود، حزب منافق را خطرناک ترین دشمن معرفی کرده، بلکه آنها را دشمن منحصر به فرد اسلام دانسته است و چنین می فرماید:
------------------ صفحه 25
«من هرگز از هیچ یک از ملل جهان برای اسلام ترسی ندارم، فقط از یک گروه شدیداً ترسانم و آنان کافر مسلمان نما و منافق و دورویند که شیرین زبان و خوش گفتارند، ولی در باطن از دشمنان اسلام هستند; در گفتار با شما هماهنگی دارند و عملاً یک گام با شما برنمی دارند».(1) شاگرد ممتاز و بزرگ پیامبر اسلام، امیرمؤمنان(علیه السلام) در یکی از خطبه های خود درباره منافقان چنین می فرماید: «وأحذرکم أهلَ النفاق; فإنّهم الضالّون المضلّون، یتلونون ألواناً، قولهم شفاء وفعلهم الداء العیاء».(2) «من شما را از جمعیت منافق هشدار می دهم، آنها گمراه و گمراه کننده اند. به رنگ های گوناگون درآمده و با چهره های مختلف، در اجتماعات ظاهر می شوند. گفتار آنها بسیار زیبا و سودمند و درمان دردهاست، ولی کردار آنان درد بی درمان است». جامعه مسلمانان از این هشداری که پیشوای بزرگ ما علی(علیه السلام) در آغاز اسلام داده است باید بیدار شوند و پند بگیرند و با دقت و کنجکاوی خاصی، افراد منافق را بشناسند و آنان را از جامعه خود طرد نمایند و فریب ظاهرسازی ها و سوگندهای شدیدشان را نخورند و مطمئن باشند که آنان با برگزاری برخی از مراسم بی روح، روی اعمال ناشایست خود سرپوش می گذارند.
------------------
1 . نهج البلاغه عبده، ج3، ص 29، به نقل از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم). متن حدیث چنین است:«ولکنّی أخاف علیکم کلّ منافق الجنان، عالم اللسان، یقول ما تعرفون ویفعل ما تنکرون».
2 . نهج البلاغه عبده، خ192.
------------------ صفحه 26
دل های مهرخورده
علمای اخلاق برای پیدایش یک ملکه انسانی به سه مرحله معتقدند: 1. مرحله فعل; 2. مرحله حالت; 3. مرحله ملکه راسخ. این مطلب را با ذکر مثالی توضیح می دهیم: جوانی است در سنین بیست سالگی، دچار صفت رذیله «دروغ» شده و این صفت در او به صورت امری عادی و طبیعی درآمده که اساس زندگی او را تشکیل می دهد، حتی در جایی که این عمل فایده ای به حال او ندارد، باز دروغ می گوید. اکنون باید دید این صفت نفسانی(که کاملاً در اعماق روح وی ریشه دوانیده) از کجا سرچشمه گرفته و چگونه در روان او آشیانه کرده است. به طور مسلم در دوران چهار سالگی و یا بیشتر، این عمل (دروغ گفتن) برای او امری غیر ممکن بود و فقط آن چه را دیده یا شنیده بود می توانست تعریف کند و فکر کم و زیاد کردن در او وجود نداشت. او برای نخستین بار که از پدر و مادر و یا هم بازی بزرگ تر از خود، دروغی می شنود، فکر این مطلب که می توان بر خلاف واقعیات سخن گفت، در مغز او پدید می آید. آن گاه عواملی پیش می آید، او یک بار یا دو سه بار از این فکر استفاده کرده و دروغی می گوید، این همان، نخستین مرحله پدایش یک رذیله ای اخلاقی است که آن را در اصطلاح «فعل ساده» می نامند. اگر عواملی ایجاب کند که یک فرد در مراحل بعدی، نیز از این فکر (وارونه گفتن واقعیات) استفاده بیشتری کند و دروغ های بیشتری بگوید، این رذیله اخلاقی از صورت یک فعل ساده، به صورت «حالت نفسانی» درمی آید.
------------------ صفحه 27