تروریسم علیه انقلاب صفحه 38

صفحه 38

هفتم. رهیافت فلسفی به تروریسم

در رهیافت فلسفی به تروریسم، دست کم دو نوع دیدگاه متعارض وجود دارد. در یکی از این دیدگاه ها خشونت و از جمله تروریسم را به پیش از جهان مدرن نسبت می دهد و در دیدگاه دوم تروریسم را اصولاً زاییده مدرنیته می داند.

مدافعان تئوری تمدن در رهیافت فلسفی، علل ظهور خشونت را از دیدگاه انسان شناسانه توضیح می دهند. از نظر آنان «تئوری تمدن در واقع یک تئوری انسان شناختی است که مطابق آن، آدمیان به اسباب و دلایل مختلف از دوران برهنگی و توحش خارج و به دوران پوشیدگی و تمدن وارد شدند. اخلاق، دین، فرهنگ و علم، همه به متمدن شدن آدمی یعنی مهار غریزه حق شکن و هنجارستیز او کمک کرده اند». در نتیجه «خشونت متعلق به بدویان و ناآگاهان است». از نگاه آنان، در عصر تجدد نسبت به ادوار پیشین از میزان خشونت کاسته شده است.

با وجود این، برخلاف این نگرش اندیشمندانی در خود غرب وجود دارند که پدیده تروریسم را بیشتر به دوران مدرنیته مربوط می دانند. یورگن هابرماس و ژاک دریدا از آن جمله اند.(1)

برخی نویسندگان داخلی که تروریسم را پدیده ای متعلق به مدرنیته می دانند در تبیین این موضوع می نویسند: شک نیست که پدیده ترور منحصر به دوره جدید نمی شود و در سراسر تاریخ بشر وجود داشته است. اما آنچه تروریسم جدید را از قدیم متمایز می کند حداقل دو چیز است: یکی گستردگی دامنه آن است، که قدرت و وسعت تخریب آن به خاطر ابزارهای مدرن افزایش یافته است. دوم، هدف آن است. به این معنا که اگر در گذشته هدف از عملیات تروریستی فقط حذف فیزیکی مخالفان بوده است و با نابودی آنها عملیات تروریستی به پایان می رسید، در دنیای جدید و خصوصاً در جهان امروز نه تنها مخالفان بلکه بقیه انسان ها نیز هدف عملیات تروریستی واقع می شوند و از آنجا که به واسطه پیشرفت علم و تکنولوژی جدید، پیش بینی اهداف و منافع


1- داود فیرحی و صمد ظهیری، «تروریسم، تعریف، تاریخچه و رهیافت های موجود در تحلیل پدیده تروریسم»، فصلنامه سیاست، دوره 38، شماره 3، پاییز 1378، صص 159 و 160.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه