عرفه و عرفات صفحه 110

صفحه 110

ب) حکایت‌هایی در مورد وصال به حضرت ولی‌عصر (عج)

یاری حجّاج به وسیله امام عصر (عج)

شخصی از اهل مدائن گوید: من با رفیقم به حجّ رفته بودیم. چون به موقف عَرفات رسیدیم، جوانی را دیدیم نشسته و لُنگ و روپوشی در بَر کرده و نعلین زردی در پا دارد. لُنگ و روپوش او به نظر من ١۵٠ دینار ارزش داشت و علامت و اثر سفر در او نبود. گدایی نزد ما آمد، او را رد کردیم. سپس نزد آن جوان رفت و سؤال کرد، جوان چیزی از زمین برداشت و به او داد. گدا او را دعا کرد و زیاد و جدی هم دعا کرد. سپس جوان برخاست و از نظر ما پنهان شد. ما نزد آن سائل رفتیم و به او گفتیم: «عجبا! به تو چه عطا کرد؟» گفت: «او به ما ریگ طلای دندانه‌داری نشان داد که قریب بیست مثقال بود» . من به رفیقم گفتم: «مولای ما نزد ما بوده و ما ندانستیم و آن‌گاه به جُست‌وجویش برخاستیم و تمام موقف را گردش کردیم و او را به دست نیاوردیم» . سپس از جمعیتی که اطرافش بودند از اهل مکه و مدینه، راجع به او پرسیدیم، گفتند: «جوانی است علوی که هر سال پیاده به حجّ می‌آید» .(1)

بدین ترتیب، از ظهور معجزه به دست آن حضرت که سنگ را طلا کرد، دریافتند که او، امام عصر (عج) است. ولی پیداست که دلالت این روایت بر دیدن آن حضرت چندان روشن نیست.


1- اصول کافی، ج٢، ص١٢۵.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه