بانک جامع اشعار غدیرستان صفحه 2047

صفحه 2047

زهی بدرگه امر تو کاینات مطیع

زهی به ربقه حکم تو ممکنات اسیر

چه جای قلعه خیبر که روز حمله ی تو

بعرش زلزله افتد چو بر کشی تکبیر

تویی یدالله و آدم صنیع رحمت توست

که کرده ای گل او را چهل صباح خمیر

گمانم افتد کابلیس هم طمع دارد

که عفو عام تو آخر ببخشدش تقصیر

به هیچ خصم نکردی قفا مگر آندم

که عمروعاص قفا بر زد از ره تزویر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه