بانک جامع اشعار غدیرستان صفحه 558

صفحه 558

شبها به شانه ؛ نان و رطب می کشید و رفت

افسوس قدر و منزلتش را نداشتند

تا درجوار کوثر خود آرمید و رفت

زهرا همان علی و علی نیز فاطمه است

شکر خدا فراق به پایان رسید و رفت ...

مردی که شاهد صدمات مدینه بود

یک روز مرد ... و در سحری شد شهید رفت

ص: 147

گرچه کنار بسترش از مردها پر است اما؛

دریغ محسن خود را ندید و ... رفت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه