آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت صفحه 460

صفحه 460

عثمان گفت: آری.

ابوبکر گفت: خدایت پاداش دهد.(1)

ابن اثیر نیز همین خبر را در تاریخ کامل خود چنین نقل می کند:

(ابوبکر که می خواست عمر را به جانشینی خود برگزیند، با نزدیکان خود مشورت می کرد و آنها را به قبول نظر خود وامی داشت، برای همین منظور هر یک را جداگانه دعوت و او را به قبول نظر خود وامی داشت.

(طلحه بن عبیدالله بر ابوبکر وارد شد و گفت: تو عمر را بر مردم خلیفه کردی و حال آن که با وجود تو مردم از او رنج می بردند؛ پس او اگر تنها بماند و تو نزد خدای خودروی چه کار خواهد کرد. تو نزد خداوند از کارهای او نسبت به مردم مسئول خواهی بود و خداوند از تو مؤاخذه خواهد کرد. ابوبکر گفت مرا بنشانید. او را نشاندند. (سخت بیمار بود) گفت: طلحه تو مرا از خدا می ترسانی، من اگر نزد خدا بروم خواهم گفت بهترین مردم را برای مردم به کار تو وادار کردم.

سپس ابوبکر عثمان را به خلوت دعوت کرد که عهدنامه (خلافت عمر) را بنویسد گفت: بنویس: بسم الله الرحمن الرحیم، این عهدنامه ابوبکر است برای عموم مسلمین اما بعد: سپس به حال اغما خاموش شد عثمان خود سرانه نوشت که من (ابوبکر) عمربن الخطاب را برای خلافت شما برگزیدم و از او بهتر ندیدم که خوبی را از شما دریغ داشته باشم سپس ابوبکر به هوش آمد گفت هر چه نوشتی برای من بخوان. عثمان هم هر چه به قلم آمده بود خواند. ابوبکر تکبیر نمود (الله اکبر گفت) و گفت:

گویا تو ترسیدی بعد از مرگ من مردم دچار اختلاف شوند، که این جمله را نوشتی و من در حال اغما بودم و توبیم این را داشتی که هوشیار نشوم. عثمان گفت آری چنین است. ابوبکر گفت: خداوند به تو پاداش خوب بدهد.

چون عهدنامه نوشته شد، ابوبکر دستور داد آن را در ملأ عام بخوانند، مردم را جمع کردند، ابوبکر عهدنامه را به غلام خود داد عمر هم همراه او بود. عمر که


1- . طبری، ج 4، ص1571.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه