آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت صفحه 477

صفحه 477

سلاح وی اختلاف کردند و داوری پیش مثنی بردند و او سلاح و کمربند و طوقها را بر آنها تقسیم کرد.(1)

ابن روق گوید: به خدا ما سوی بویب می رفتیم و در آنجا مابین محل سکون و بنی سلیم، استخوان های س_ر و اعضای کشتگان را می دیدیم که سپی_د بود و می درخشید و مایه عبرت بود.

گوید: کسانی که آن را دیدند تخمین زدند که استخوان یکصد هزار کس بود و همچنان بود و بود تا چاک خانه ها آن را بپوشانید.

باز گوید: در جنگ بویب چون جناح مشرکان شکسته شد مثنی با مسلمانان در قلب سپاه برای فیروزی آنها دعا می کرد، و کس را به تشجیع آنها می فرستاد و پیغام می داد که مثنی می گوید چنان کنید که می کرده بودید خدا را یاری کنید تا شما را یاری کند تا وقتی که قوم هزیمت کردند و مثنی پیش از آنها به پل رسید و راه عجمان را بست که در ساحل فرات دو گروه شدند و سوی بالا و زیر همی دویدند و سواران مسلمان به دنبالشان رفتند و کشتند و بیجان کردند چنانکه در هیچ یک از جنگ های عرب و عجم این چنین استخوان نماند.(2)

ربعی بن عامر بن خالد گوید در جنگ بویب همراه پدرم بودم و بویب را جنگ دَهی ها می گفتند، که صد کس در آن روز به شمار آمد که هر یک ده کس را در عرصه جنگ کشته بودند مشرکان مابین جایی که اکنون سکون هست تا ساحل فرات و کنار شرقی بویب کشته شدند به سبب آنکه وقتی هزیمت شدند مثنی پیشدستی کرد و پل را گرفت و آنها راه چپ و راست گرفتند و مسلمانان تا هنگام شب دنبالشان کردند و همه را کشتند.

گوید: مثنی از گرفتن پل پشیمان شد و گفت: «کاری ناروا کردم که خدا مرا از بدی آن حفظ کند که پیشدستی کردم و پل را بستم و چاره آنها را بریدم.

زیاد گوید: مثنی و عصمه و جریر در بویب آذوقه مهران را به غنیمت گرفتند


1- . همان، ص 1616.
2- . همان، ص 1616؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 204.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه