آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت صفحه 480

صفحه 480

مثنی طلیعه داران فرستاد تا کسان را بداشتند که خبر به بغداد نرسد.

و چون قوم فراغت یافتند [خستگی در کردند] آخر شب روان شد و به بغداد رسید و صبحگاهان به بازار حمله برد، و شمشیر در کسان نهاد و کشتار کرد و هر چه خواستند برگرفتند.

مثنی گفت: جز طلا و نقره چیزی نگیرید، و از کالا چندان گیرید که بر مرکب خویش توانید برد.

مردم بازار بگریختند و مسلمانان هر چه توانستند طلا و نقره و کالای نخبه گرفتند.

مثنی راه بازگشت پیش گرفت و تا نهر سلیحین انبار راند و آنجا فرود آمد و با مردم سخن کرد و گفت فرود آیید و به حاجات خویش پردازید و برای حرکت آماده شوید و شکر خدا کنید و در رفتن شتاب آرید.

مثنی شنید که مردم با هم پچ پچ می کنند گفت اگر نگهبانان بازار به دنبال شما آمده باشند به شما نمی رسند تا به اردوگاه و جمع خودتان برسید که شما بر اسبان اصیل سوارید اگر هم به شما برسند به امید پیروزی با آنها می جنگیم اینک به شما بگویم که چرا چنین با شتاب می رویم و مقصود چیست ابوبکر خلیفه پیمبر خدا صلی الله علیه و آله به ما سفارش کرد که در غارتها کمتر توقف کنیم و با شتاب بازگردیم و در موارد دیگر نیز.(1)

مثنی به اردوگاه خویش در انبار بازگشت که فرات بن حیان را بر آن گماشته بود و چون به انبار رسید فرات بن حیان و عتیبه بن نهاس را روانه کردو گفت بر بعضی طوایف تغلب و نمر که در صفین بودند حمله برند و خود از دنبال آنها روان شد و عمرو بن ابی سلمی عجمی را جانشین خویش کرد و چون به نزدیک صفین رسیدند، مثنی و فرات و عتیبه از هم جدا شدند مثنی و یاران وی توشه نداشتند و مرکب های خویش را جز آنچه ناچار از نگهداری بودند کشتند و حتی پاچه و پوست و استخوان آن را خوردند آنگاه به کاروانی از مردم دبا و حوران


1- . همان، ص 1623 الی 1626؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 206 و 207.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه