آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت صفحه 481

صفحه 481

برخوردند و کاروانیان را کشتند و سه تن از بنی تغلب را که همراه کاروان بودند اسیر کردند و کاروان را گرفتند که کالای بسیار داشت.

مثنی به آن سه تغلبی گفت: مرا راهبر شوید یکی از آنها گفت: مرا در مورد جان و مال و کسانم امان ده تا محل یکی از طوایف تغلب را که امروز صبح از پیش آنها آمده ام به شما نشان دهم.

مثنی او را امان داد و بقیه روز را با وی راه پیمود و شبانگاه به قوم حمله برد در آن هنگام شتران از آبگاه باز می آمدند و کسان کنار خیمه ها نشسته بودند که هجوم آغاز شد و مردان بکشتند و زن و فر زندان را اسیر کردند و شتران را براندند و معلوم شد قوم بنی رویحله اند مردم ربیعه که در اردوی مسلمانان بودند با سهم غنیمت خود اسیران را خریدند و آزاد کردند و چنان بود که مردم ربیعه در ایام جاهلیت اسیر نمی گرفتند.

آنگاه خبر آمد که بیشتر مردم آن دیار سوی دجله رفته اند و مثنی حرکت کرد در همه این غزاها که پس از بویب بود حذیفه بن محصن غلفانی بر مقدمه سپاه بود و نعمان بن عوف بن نعمان، و مطر، هردو شیبانی، پهلوداران سپاه بودند و حذیفه را به دنبال قوم روان کرد، و خود از پی برفت و نزدیک تکریت به آنها رسید که به آب زده بودند و چندان که خواستند شتر گرفتند که به هر یک از آنها پنج شتر و پنج اسیر رسید مثنی خمس اموال را برگرفت و با کسان سوی انبار بازگشت و فرات و عتیبه به راه خویش رفتند و به صفین حمله بردند که مردم نمرو تغلب آنجا بودند و در نتیجه حمله جمعی از آنها به آب ریختند که امان خواستند اما دست از آنها برنداشتند و به آب افتادگان بانگ می زدند غرق شدیم غرق شدیم و عتیبه و فرات بانگ می زدند (این غرق شدن به آن آتش زدن) وبا این سخن یکی از جنگ های ایام جاهلیت را که در اثنای آن گروهی از مردم بکربن وائل را آتش زده بودند به یادشان می آوردند.

عتیبه و فرات و همراهان پس از غرق کردن جماعت سوی مثنی بازگشتند و چون همه در اردوگاه انبار فراهم آمدند و فرستادگان و دسته ها بازگشتند مثنی با

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه