آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت صفحه 632

صفحه 632

داشتن مردم شام دست از یاری او بازداشتی تا آنکه از یزید بن اسد بجلی فریادرسی خواست اما من که آشکار او را واگذاشتم و به فلسطین گریختم.

معاویه گفت: این سخن ها را رها کن و دست خود را بیاور و با من بیعت کن، گفت نه به خدا سوگند، دین خود را به تو نمی دهم. مگر چیزی از دنیای تو بگیرم، معاویه گفت مصر طعمه تو باشد، در اینجا مروان حکم به خشم آمد و گفت پس مرا چیست که با من مشورت نمی شود، معاویه مصر را برای عمرو عاص نوشت و الزام نامه را بر آن گواهانی گرفت و نامه را مهر کرد و عمرو با وی بیعت کرد و پیمان وفاداری بست.(1)

معاویه پس از اطمینان کار عمرو عاص نامه ای هم برای قیس بن سعد که والی مصر از طرف علی علیه السلام بود نوشت مگر او را به طرف خود جلب کند و قیس در پاسخ نوشت: از قیس بن سعد به معاویه بن صخر؛ اما بعد: همانا تو بتی هستی از بتهای مکه که به زور اسلام آوردی، و به میل خود اینک از آن برون رفتی، معاویه نامه ای هم به سعد بن وقاص نوشت: همانا سزاوارترین مردم به یاری عثمان اهل شوری از قریش اند، آنهایی که حق او را پایدار ساختند و او را بر جز او برگزیدند، و راستی که طلحه و زبیر او را یاری کردند، و آن دو در شوری شریک تو و در اسلام نظیر تواند، ام المؤمنین هم برای این کار بی دریغ کوشید، اکنون از موضوعی که آنان رضایت داشتند کناره گیری مکن، و گفته های آنان را بر نگردان ما دوست داریم موضوع خلافت را بار دیگر در میان شورای مسلمین قرار دهیم والسلام.

سعد وقاص در جواب معاویه نوشت: اما بعد عمر کسانی را در شورای خلافت شرکت داد که اهلیت خلافت را داشتند، و من اکنون کسی را شایسته خلافت نمی دانم مگر کسانی که در شورای خلافت شرکت داشتند، اینک علی بن ابیطالب علیه السلام در میان شورای خلافت قرار داشت و مثل ما خارج نبود، و از ما هم کسی در میان شورا نبود، تا وی را شایسته مقام خلافت بدانیم.


1- . یعقوبی، ج 2، ص 86 و 87.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه