آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت صفحه 64

صفحه 64

و قوم خندان برخاستند و به ابوطالب می گفتند:

«به تو گفت که از پسرت اطاعت کنی».(1)

(ربیعه بن ناجد گوید: یکی به علی علیه السلام گفت:

«ای امیرمؤمنان چطور میراث پسر عمویت به تو رسید و به عمویت نرسید؟»

علی گفت: «بیایید» و سه بار گفت تا مردم فراهم شدند و گوش دادند، آنگاه گفت: «پیمبر بنی عبدالمطلب را که همه کسان وی بودند بخواند که هر یکیشان یک بزغاله می خورد، و یک ظرف شیر می نوشید و اندک غذایی برای آنها ساخته بود که بخوردند تا سیر شدند، و غذا مانند اول بود، گویی دست نخورده بود، پس از آن ظرف شیری خواست که بنوشیدند تا سیراب شدند، و همه شیر به جای بود گویی کس دست نزده و ننوشیده بود.

پس از آن گفت: «ای بنی عبدالمطلب من به سوی شما بخصوص و سوی همه مردم مبعوث شده ام و کار دعوت مرا دیده اید، کدامتان با من بیعت می کنید که برادر و یار و وارث من باشد؟»

گوید و کس برنخاست و من که از همه خردسالتر بودم برخاستم و پیمبر به من گفت: «بنشین» پس از آن سخن خویش را تکرار کرد و سه بار گفت و هر بار من برخاستم و گفت: «بنشین» چون بار سوم شد دست خویش به دست من زد، همین سبب بود که من به جای عمویم وارث پسرعمویم شدم.(2)

«ابوعبدالله فضل بن عبدالرحمن هاشمی از فرزندان ربیعه بن حارث مرا خبر داد که آنان در خانه حارث بن عبدالمطلب بودند و چهل مرد یکی بیش یا کم می شدند پس برای آنها خوراک تهیه کرد و ده نفر ده نفر خوردند تا سیر شدند. با آنکه تمام خوراکشان یک پای گوسفند و نوشابه شان یک ظرف شیر بود و در میان آنان کسانی بودند که هر کدام یک بره را می خوردند و یک پیمانه نوشابه را


1- . طبری، ج 3، ص 866 - 867.
2- . یعقوبی، ج 2، ص 862 – 867.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه