آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت صفحه 662

صفحه 662

بیم داری، کسان گویند که معاویه را خلیفه کرد که سابقه ای در اسلام ندارد حجت داری که بگویی ولی خون خلیفه مظلوم بود و خونخواه وی سیاست نکو و تدبیر نکو داشت، برادر ام حبیبه همسر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بود، صحبت پیمبر داشته بود و یکی از اصحاب بود.

آنگاه قدرت به او [به ابوموسی] عرضه کرد و گفت:

اگر معاویه خلیفه شود تو را چنان معتبر کند که هیچ خلیفه دیگر نکرده باشد ابوموسی گفت: ای عمرو، از خدا عزوجل بترس آنچه درباره اعتبار معاویه گفتی، خلافت را به سبب اعتبار به کسی نمی دهند، اگر به مقیاس اعتبار بود از آن خاندان ابرهه الصباح می شد، خلافت از آن مردم دیندار و صاحب فضیلت است اگر می خواستم آن را به معتبرترین قرشی دهم به علی بن ابیطالب علیه السلام می دادم، اینکه گفتی چون معاویه ولی خون عثمان است این کار را به او بده من کسی نیستم که کار را به معاویه دهم و نخستین مهاجران را واگذارم، اینکه درباره قدرت یافتن من سخن آوردی، به خدا اگر همه قدرت خویش را به من واگذارد، خلافت را به او نمی دهم و درباره حکم خدا عزوجل رشوه نمی گیرم اگر خواهی نام عمربن خطاب را زنده کنیم [و عبدالله بن عمر را برگزینیم] عمرو بن عاص به او گفت: اگر می خواهی با ابن عمر بیعت کنی چرا با پسر من بیعت نمی کنی که فضیلت و صلاح وی را می دانی؟

ابوموسی گفت: پسر تو مردی درست است ولی تو او را به این فتنه آلوده ای عمرو بن عاص گفت: در خور این کار مردی است دندان دار که بخورد و بخوراند. ابوحباب کلبی گوید: وقتی عمرو و ابوموسی در دومهالجندل روبرو شدند عمرو ابوموسی را در سخن کردن تقدّم می داد. و می گفت: تو یار پیمبر خدا بوده ای و از من بزرگتری، تو سخن کن تا من سخن کنم، و او را عادت داد که در همه چیز از عمرو پیش گیرد، و از همه این کارها مقصودش این بود که وی را پیش اندازد تا او علی علیه السلام را خلع کند و بعد خود تصمیم خود را عملی سازد.

آنها در کار خویش و هدفی که برای آن فراهم آمده بودند نگریستند، عمرو خواست او را با معاویه موافق کند که ابوموسی نپذیرفت، خواست با پسرش موافق کند که نپذیرفت، ابوموسی نیز خواست عمرو را با عبدالله بن عمر موافق

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه