آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت صفحه 87

صفحه 87

آن خوردیم و به ما نساخت و مریض شدیم، و پیمبر از بدر خبر می گرفت، و چون خبر آمد که مشرکان پیش آمدند، پیمبر سوی بدر روان شد، بدر چاهی بود و در آنجا دو مرد یافتیم که یکی قرشی بود و فرار کرد و دیگری غلام عقبه بن ابی معیط که او را گرفتیم و از او سئوال کردیم، شمار شما[ عدد لشکر قریش] چند است؟ اما غلام گفت: بسیارند و بسیار نیرومند او را پیش پیامبر خدا بردیم و او کوشید بداند که شمار قوم چند است اما غلام نگفت:

پیمبر صلی الله علیه و آله پرسید: «هر روز چند شتر می کشند؟» گفت: «ده شتر»

پیمبر گفت: شمار آنها هزار است.

و شبانگاه بارانی زد، ما به زیر درختان و سپرها پناه بردیم و پیمبر صلی الله علیه و آله همچنان به دعا بود و می گفت: «خدایا اگر این گروه[مسلمانان] هلاک شود کس در زمین پرستش تو نکند.»

صبحگاهان ندای نماز داد و مردم از زیر درختان و سپرها بیامدند. و پیامبر صلی الله علیه و آله با ما نماز کرد و کسان را به پیکار ترغیب کرد، آنگاه گفت: «جماعت قریش بر کناره این کوهند، و چون قرشیان نزدیک شدند، و ما صف بستیم یکی از آنها را دیدم که بر شتری سرخ مو در میان جمع می رفت.

گوید: پیمبر خدای به من گفت: «از حمزه بپرس سوار شتر سرخ کیست و چه می گوید؟» این سخن از آنرو گفت که حمزه از همه به گروه مشرکان نزدیکتر بود آنگاه پیمبر گفت: «اگر در میان قوم کسی طرفدار خیر باشد همین سوار شتر سرخ است» و حمزه بیامد و گفت: وی عقبه بن ربیعه است که مخالف جنگ است و میگوید: «اینان[یعنی مسلمانان] گروهی از جان گذشته اند، که آسان بر آنها دست نمی یابید ای قوم گناه را به گردن من بار کنید و بگویید عقبه بن ربیعه بترسید، و میدانید که من از شما ترسوتر نیستم.»

گوید: و ابوجهل این بشنید و گفت: «چرا این سخن میگویی. به خدا اگر کسی جز تو چنین می گفت سزایش را می دادم، حقا که سینه و شکمت از ترس مالامال شده است.

عقبه گفت: «عیب من میگویی تو که نشیمنت را ... کرده ای، امروز خواهی دید که کدام یک از ما ترسوتر است.»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه