الغدیر همراه جلد 6 صفحه 47

صفحه 47

نمی کرد. اعرابی گفت به گمانم تو آدم بدی هستی. سرانجام آن ها را خرید و پول آن ها را داد. اعرابی گفت: اجازه بده پلاس ها و جهاز از روی آن ها بردارم. عمر گفت من آن شتران را با جهاز و پلاس ها خریده ام. میان عمر و آن مرد اعرابی اختلاف پیش آمد. علی (علیه السلام) رسید. به داوری این مرد راضی هستی؟ اعرابی گفت: آری. علی (علیه السلام) فرمود: اگر شرط کرده ای که این شتران با جهاز و پلاس بخری آن ها مال توست، ولی اگر شرط نکرده ای به طور معمول مال فروش متاعش را با اشیایی بیشتر از قیمت یک شتر می آراید عمر راضی شد و بهای شتران را پرداخت و شتران را برد.(1) خدا امیرالمؤمنین را خیر دهد که برای اعرابی، پلاس و جهاز شتر را حفظ کرد و الّا عمر آن ها را برده بود. اما قضاوت در مسئله با خواننده هوشمند است.

هشتاد و هفتم: نظر خلیفه در بیت المقدس

مردی از عمر بن خطاب اجازه خواست که به بیت المقدس برود. گفت: برو، هر وقت آماده شدی مرا آگاه کن. آن مرد آماده شد و آمد. عمر گفت به جای آن عمره برو. در این موقع دو مرد گذر کردند، درحالی که عمر شتران را زکات عرضه می داشت. پرسید شما از کجا می آیید؟ گفتند از بیت المقدس.


1- کنزالعمال،2/221.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه