الغدیر همراه جلد 6 صفحه 8

صفحه 8

شگفتی هایی از دانش عمر

اول: حکم تیمّم

مردی نزد عمر آمد و گفت من جنب شدم و آب برای غسل نیافتم. عمر به او گفت: نماز نخوان، عمّار یاسر در آن مجلس حضور داشت، گفت: یادتان می آید ما جنب شده بودیم تو نماز نخواندی و اما من خود را به خاک مالیدم و نماز خواندم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کافی بود تیمم می کردید، آنگاه کیفیت تیمم را یاد داد.

عمر گفت: ای عمّار از خدا بترس. عمّار گفت: اگر خواستی این موضوع را به احدی نمی گویم. علّامه این ماجرا را به صورت های مختلف نقل کرده است.

شقیق می گوید نزد عبدالله و ابوموسی بودم. ابوموسی پرسید به نظر تو اگر آدمی جنب شد و آب نیافت چه کند؟ عبدالله گفت نماز نخواند تا آبی پیدا کند و ابوموسی گفت: پس سخن عمّار چه می شود؟ که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او تیمّم یاد داد و عبدالله گفت: دیدی که عمر به سخن عمّار قانع نشد. ابوموسی گفت: عمّار را رها کن به همه آیه (تیمّم) چه می گویی؟(1)

دوم: حکم شک

عمر روزی از غلامی پرسید: آیا شنیده ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یا یکی از اصحاب او گفته باشد اگر کسی در نمازش شک کند چه باید بکند؟


1- صحیح مسلم، باب تیمّم، 1/110 و 265؛ سنن ابن داود، 1/53؛ ابن ماجه 1/200؛ سنن نسایی، 1/59-61؛ سنن بیهقی 1/219و209؛ صحیح بخاری، 1/
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه