الغدیر همراه جلد 7 صفحه 103

صفحه 103

اول، پیامبر آن همه فرموده؛ دوم، اگر هم او می پرسید همان ها را می شنید که بارها پیامبر فرموده بود؛ لیکن گویا گوش ها سنگین یا این که آن ها موضوع را یک شبه بین خود حل و فصل کردند و سخنان پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به بوته فراموشی سپردند.

12. یک یهودی از ابوبکر می پرسد

پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یک یهودی به مدینه آمد و نزد ابوبکر رفت و گفت: من چند سؤال دارم که جواب آن ها را جز پیامبر، یا جانشین او نمی داند:

1. خبر بده مرا از چیزی که برای خدا نیست.

2. از چیزی که نزد خدا نیست.

3. از چیزی که خدا آن را نمی داند.

ابوبکر نتوانست جواب بدهد. آن مرد را به کفرگویی متهم کرد. ابن عباس گفت به سراغ علی (علیه السلام) بروید من شنیدم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق علی بن ابی طالب می گفت:

«اللهم اهد قلبه و ثبّت لسانه؛ _خدایا دل او را هدایت کن و زبانش را استوار گردان_».

همگی برخاستند نزد علی بن ابی طالب آمدند. آن یهودی سؤال هایش را مطرح کرد و علی (علیه السلام) پاسخ داد: آن چه را خدا نمی داند: سخن شما یهود است که عزیر را پسر خدا می خوانید و خدا برای خود پسری نمی داند، و آن چه نزد خدا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه